خلاصة:
یکی از شرایط مهم استحکام و استواری بخشیدن به دو دانش فقه و اصول فقه، درک صحیح
آرا و دیدگاههای نظریه پردازان در این دو دانش است که از رهگذر مقارنه و تطبیق میان
آنها بهتر و دقیقتر حاصل میآید. نگارنده در این نوشتار برای شناساندن ابتکارات
میرزای نایینی و امام خمینی به عنوان دو اصولی بزرگ معاصر ـ در دانش اصول فقه، به
مقایسه و سنجش دیدگاههای آن دو در این دانش پرداخته است.
ملخص الجهاز:
"2 ـ هم نایینی و هم امام خطابهای قرآن را مختص به مخاطبان عصر نزول ندانسته و آن را فراگیر و عام میداند، منتها نایینی (فوائد الاصول، 2/550) مسأله را بر اساس قضیة حقیقیه اثبات کرده است، اما امام با اعتقاد به ناتمام بودن قضیة حقیقیه در توجیه فراگیری خطاباتی چون «یا أیها الذین امنوا» و «یا أیها الناس»، بر نایینی در طریق اثبات فراگیری خطابهای قرآنی ایراد میگیرد (انوار الهدایه، 2/290)، سپس خود با ابتنای مسأله بر خطابههای قانونی فراگیری را اثبات نموده و مینویسد: «قانون اسلام مانند سایر قوانین عرفی است و اسلام در شیوة تقنینی و تشریع خود روش خاص و جدیدی ابداع نکرده و همانگونه که قوانین بشری به هر کس رسید، بدان مکلف است؛ احکام خداوند نیز به هر کس رسید، مکلف و موظف است و لازم نیست در زمان پیامبر (ص) و یا در محضر ایشان حضور داشته باشد (همانجا، صص 289 و 292).
تقریبا جملگی دانشمندان اصولی متأخر چون آخوند خراسانی (کفایة الاصول، 2/218)، آقا ضیاء عراقی (2/338) و حائری یزدی (2/120) بر همین عقیدهاند؛ اما امام ابتلای به تمام اطراف علم اجمالی را شرط قاطعیت و تأثیر آن نمیداند و با خطابههای قانونی ادلة مخالفین را مورد خدشه و انکار قرار میدهد و مینویسد: «مستهجن بودن خطاب خاص غیر از استهجان خطاب کلی و قانونی است؛ زیرا در اولی اگر شخص غیر متمکن از انجام یک طرف یا تمام اطراف بود، مکلف ساختن او قبیح و نارواست ولی در خطابات کلی که شخص خاص مورد خطاب نمیباشد آنگاه تکلیف مستهجن و نارواست که برای همگان یا غالب افراد توانایی انجام تکلیف نباشد و انگیزة انجام آن را نداشته باشند» [بنابراین اگر یک نفر یا چند نفر که در مقایسة با همگان در حکم معدوم هستند قادر بر انجام تکلیف نشوند موجب قبح و استهجان خطاب نمیشود] (انوار الهدایه، 2/215)."