ملخص الجهاز:
"در تفکر ارسطویی و حکمت مدرسی قرون وسطی از آنجا که تنها امور کلی متعلق علم است و عالم طبیعت عالم جزییات است،علم از طریق انتزاع اوصاف کلی ذاتی از اشیاء و موجودات جزیی که به واسطه تجربهء حسی ادراک میگردند،حاصل میشود.
برونو در یکی از نوشتههای خود،در باب امر نامتناهی،عالم و جهانها06،چنین میگوید:«بدینمعنی است که ما میگوییم لایتناهی وجود دارد،یعنی یک قلمرو اثیری بینهایت بزرگ که در آن اجسام بیشمار،همچون زمین،ماه و خورشید هست،همانچه ما معمولا جهان مینامیم؛اینها خود از ملأ و خلأ ترکیب یافتهاند؛زیرا که این روح،این اثیر،نه تنها گرداگرد این اجسام قرار دارد، بلکه در تمامی آنها نفوذ میکند و در درون هر چیزی هست.
میتوان گفت که این کار گالیله به اهمیت انقلاب کپرنیکی بوده است؛زیرا که دیگر تمامی عالم به عنوان طبیعت در نظر گرفته میشود و از این راه علم طبیعت به معنی دورهء جدید امکان تحقق مییابد.
اگرچه این امر اکنون بدیهی به نظر میرسد، لیکن برای روزگار گالیله همچون معمایی جلوه میکرده است:چگونه میتوان ریاضیات را که به عالمی دیگر تعلق دارد،در مورد اشیاء این عالم مادی به کار برد؟ در تفکر قدیم بین قلمرو اعداد و قلمرو اشیاء مادی شکافی عظیم وجود داشت.
البته این تمایز بصورتی دیگر باقی میماند،یعنی به این نحو که تمایز در خود اشیاء جزیی مادی قرار میگیرد، تمایز بین دو وجه از یک شیء،یک وجه محض و صرف و اصیل،و یک وجه ناخالص و مشوب و غیر اصیل،شیء از آن رو که مورد شناخت علمی واقع میشود و شیء آنگونه که در تجربهء عادی هر روزینه با آن سروکار داریم."