خلاصة:
جهانی شدن بر علوم اجتماعی
ممدمه
جهانی شدن به عنوان یک مفهوم به کوچک
شدن و شدت یافتن آگاهی از جهان به صورت
یک کل اشاره دارد. فرایندها و کنشهایی که
هم اکنون مفهوم جهانی شدن به آنها باز
می گردد.ء با برخی گسستها از سدهها پیش در
جریان بوده استء اما تمرکز اصلی بحث
جهانی شدن تقریبا بر دوران اخیر میباشد. تا
آنجا که بحث به گونهای نزدیک با حدود و
ماهیت مدرئیته در ارتباط جهانی شدن به
طور کاملا آشکار به تحولات اخیر مربوط
میشود. بنابراین جهانی شدن به بهم وابستگی
عینی جهانی و آگاهی از کلیت جهانی در سده
بیستم باز می گردد.
استفاده .از کلمه «جهانی شدن» تنها اخیرا
گسترش یافته است.مطمئنا درمحافل دانشگاهی,
این "کلمه تا و یااحتی نیمه دهه 1۹۸۰ به
غنوان مفهومی برجسته مورد شناسایی نبوده, و
این علی رغم کاربرد پراکنده و متناوب آن پیش
از آن تاریخ است. درنیمه دوم دهه ۱۹۸۰ استفاده
از آن واژه به طور شگفتی افزایش یافتء تا
بدانجا که ردیابی الگوهای پراکندگی معاصر آن
در شمار گستردهای از زندگی معاصر در
بخشهای گوناگون جهان ناممکن است. هر
چند این واژه اغلب به صورت بسیار موسّم و
در واقم به گونههای متناقضی مورد استفاده قرار
می گیرد. خود این کلمه به بخشی از آگاهی
جهانی و بعدی از تکثیر واژههای متمرکز بر جهانی بدل شده است. جنگ جهانی دوم، رشد
جهان سوم، گسترش نهادهای فراملی و
تلاش ها جهت هماهنگ سازی اقتصاد جهانی
نقش حیاتی را در روند دوبعدی عینی و ذهنی
جهانی شدن داشته اند.
ملخص الجهاز:
"هماکنون نه تنها نیاز است که یک چارچوب جهانی و یکپارچه برای درک نظام جهانی سیارهای معاصر به عنوان چارچوب کلان مطالعات منطقهای ایجاد شود،بلکه همچنین همه این رشتهها را باید به گونهای انطباق داد که بتوانند تشخیص دهند که نظریههای آنها هیچ گونه کاربرد و قابلیت اعمال جهانی ندارند، بلکه مناسبت خود را در درون بخشهایی از جهان که میتواند غریب نامیده شود،حفظ میکنند.
به نظر او چندان به یک رشته جدید برای مطالعه جهان به صورت کل نیاز نیست،بلکه این که نظریه اجتماعی در کلیترین مفهوم آن-که به صورت یک چشمانداز در عرض علوم اجتماعی و انسانی و حتی علوم طبیعی گسترش مییابد-باید بار دیگر تمرکز و گسترش داده شود تا با جهان هرمنوتیک محوری را مرتبط سازد،و به گونهای که پژوهش تجربی و تاریخی-مقایسهای را در همان راستا محدود سازد.
از مهمترین تأثیرات جهانی شدن بر علوم اجتماعی این است که برخلاف گذشته که «تمایز بین درون و برون تمایزی بسیار اساسی و مهم به شمار میرفته است»،42در نتیجه روند جهانی شدن و کوچک و یکپارچه شدن فزاینده جهان،دیگر تحلیل جوامع و مسائل آنها با صرف ارجاع به وضعیت داخلی آنان ناممکن است و تحلیلها هرچه بیشتر در جهت درک تعامل میان عوامل درونمرزی و برونمرزی سیر میکنند.
به طور کلی،آثار پدیده جهانی شدن که هنوز همه ابعاد آن کاملا آشکار نشده،بسیار بیش از مواردی است که تا کنون ذکر شده است و باید منتظر ماند تا این پدیده در حال ظهور آثار بسیار گستردهتر خود را بر همه حوزههای زندگی اجتماعی بشر و نیز علوم اجتماعی بر جای بگذارد و سپس به تحلیل آنها پرداخت."