ملخص الجهاز:
"اگر بپذیریم که به احتمال بسیار زیاد،شهروندانی که موقعیت اقتصادی آنها،چه با معیاری مطلق و چه در مقایسه با اشخاص طبقه مرفه،تنزل پیدا کرده است،به صورت آزادانه از این تحول[دموکراسی]حمایت نخواهند کرد و نیز بپذیریم که دموکراسی،از میان سایر وجوه و معانی،به معنای فراهم ساختن مجرایی برای ابراز منافع و خواستههای اثربخش شهروندان بر حکومت میباشد، خواهیم دید که برای بسیاری از شهروندان، دموکراسی این فرصت را فراهم نیاورده است که بتوانند تجسم خواستههای خود را در قالب اعمال مقامات منتخب خود مشاهده کنند.
(2) Egalitarian حتی اگر بپذیریم دموکراسی«میان تهی شده»3مطلقا از هیچ بهتر است،چرا که به خشونتی وعده میدهد که از لحاظ سیاسی مجاز شمرده شده و نیز به نقض حقوق دیگران خاتمه میدهد،آیا دموکراسیهای جدید-و شاید حتی دیرپا- میتوانند به بقای خود به موازات افزایش نابرابریها ادامه دهند؟در حال حاضر به نظر میرسد شهروندان دموکراسیهای جدید به این نتیجه رسیده باشند که آزادی بر اسارت ارجح است،حتی اگر منجر به گسترش شکاف میان قشرهای دارا و ندار گردد.
با اینهمه آیا لا اقل در برخی جوامع با درآمد متوسط،ممکن نیست با ظهور طبقه«فقیر جدید»که پیامد تعدیلاقتصادی23است،فرصتی قرن بیستویکمی برای اتحاد میان قربانیان نابرابری بهرهمند از منابع سازمانی و سایر منابع،برای درگیر شدن در سیاست دموکراتیک،با کسانی فراهم آید که فعلا از چنین منابعی برخوردار نیستند؟اگر این اتفاق افتاد،نتایج آن بستگی به موقعیتی خواهد داشت که هم فرهنگ سیاسی جوامعی که چنین اتحادی در آنها شکل میگیرد و هم توانایی نظامهای دموکراتیک در پاسخگویی مناسب به آن، اطمینان میدهد که اتحاد مزبور به سوی چارچوبی دموکراتیک و نه آشوبی پوپولیستی هدایت خواهد شد:به عنوان مثال در بسیاری از جوامع جنوب،جایی که مشارکت سیاسی بهندرت،خودکار است،چنین مقصودی احتمالا نیازمند نگاه استراتژیک احزاب سیاسی و نیز نامزدهای انتخاباتی است."