ملخص الجهاز:
"طرح آموزشی پیشنهادی که کاملا نظم آموزشی موجود را واژگون میکند عملا به معنای آن است که پرسش سرشت سیاسی آدمی و پرسش ماهیت واقعی عدالت را از هر شکل خاص و نسبیای که نظم زندگی آدمی ممکن است به خود گیرد، پاک و محو کند و آن را به ساحتی در روح فرد منتقل کند که پایه و اساس دولت است، اعم از آن دولتی که هنوز وجود دارد یا هر نوع دولتی که میتواند در آینده تأسیس شود.
اما آدایمانتوس اشاره میکند که این نظر، نظر خود او درباره حقیقت شعر سنتی نیست و سخن خود را با این گفته به پایان میرساند که تراسیماخوس یا هر کسی دیگر فقط زمانی میتواند چنان نظریهای درباره عدالت و بیعدالتی صادر کند که پیشتر با اطمینان به نفسی متظاهرانه معنای واقعی این مفاهیم را به ضد خود بدل کرده باشد.
نفس افراطیبودن این تصفیه که هزاران بار از گستاخانهترین روءیاهایی که مربیان اخلاقگرا درباره قدرت بافتهاند فراتر میرود، باید کنه مطلب را درباره آن نوع تنظیم مجدد تعلیم و تربیتی که افلاطون در سر دارد به ما بیاموزد و هدف آن آشکار کردن این امر نیست که در دولت بالفعل شعر چگونه باید ظاهر شود، بلکه هدف آن این است که قدرتهایی را آشکار سازد و بیدار کند که دولت را تشکیل میدهند و دولت به طور کلی از آنها ناشی میشود.
بنابراین از نظر افلاطون عناصر متخاصم در انسان باید آشتی داده شوند و وحدت یابند بدون آنکه قدرت او از او گرفته شود و شاعران بر مبنای اینکه آیا این آشتی را فراهم میسازند یا آن را مانع میشوند مورد ارزیابی قرار میگیرند و «دروغهای» آنان ــ زیرا که آنان فقط دروغ میگویند ــ با توجه به همین مبنا به عنوان چیزی زیبا یا نازیبا مورد قضاوت قرار میگیرد."