ملخص الجهاز:
"مثل اینکه با این سفارشها باز بابام هنوز یک پاش تو هشتی بود که داد میزدم:«داداش» خدا بیامرز میگفت:«باقیش بگو!»میگفتم: «امروز باز زنای همسادههامون آمده بودند اینجا.
بیچاره ویلان الدوله!این قدر گرفتار است که مجال ندارد سرش را بخاراند،مگر مردم ولش میکنند مگر دست از سرش برمیدارند؟یک شب نمیگذراند در خانه خودش سر راحتی به زمین بگذارد!راست است که ویلان الدوله خانه و بستر معینی هم به خود سراغ ندارد و«درویش هر کجا که شب آید سرای اوست»درست در حق او نازل شد،ولی مردم هم دیگر شورش را در آوردهاند،یک ثانیه بدبخت را به فکر خودش نمیگذارند و ویلان الدوله فلکزده،مدام باید مثل سکه قلب از این دست به آن دست برود، و الله چیزی نمانده،یخهاش را از دست این مردم پررو جر بدهد،آخر این هم شد زندگی که انسان هر شب خدا خانه غیر کپه مرگ بگذارد،اخ بر پدر این مردم لعنت.
ویلان الدوله خدا را شکر میکند که آخرش بعد از دو روز و سه شب توانست از گیر این صاحبخانه بجهد ولی محرمان تعقیب میکند که چهطور است هر کجا ما شب میخوابیم صبح به این زودی برای صاحبخانه کار لازم پیدا میشود؟..."