ملخص الجهاز:
"علم البدیع علم معانی و بیان،علمی که بهوسیلهی آن زیبائی و شکوه و بلاغت و جاذبیت و فصاحت کلام مورد سنجش و شناخت قرار میگیرد"مترجم" (6)-اعجاز القرآن باقلانی/صفحهی 302،305 (7)-کلام نکرده یعنی کلام ناشناخته و نامانوس و نامفهوم و احیانا مستهجن و زشت"مترجم" (8)-اعجاز القرآن/باقلانی/صفحهی 313،314 (9)-اعجاز القرآن،باقلانی،صفحهی 321،322 (10)-و چنین کلامی وجود خارجی ندارد پس چنین تقابل و معادلهای بدون عدل و طرف مقابل میباشد"مترجم" (11)-"احمق من هبنقه"اصطلاحی است که پس از گذشت دوران زندگی مرد بسیار احمقی بنام"هبنقه"در عرب متداول گشته است هبنقه مردی بود از قبیلهی بنی قیس بن ثعلبه که از حماقتهای وی داستانها نقل شده است از جمله روزی گوسفندان قبیله خویش را به چرا برد،گوسفندان چاق را در مراتع و سرزمینهای پر آب و علف میچراند اما گوسفندان ضعیف و لاغر را از چرا و خوردن علف باز میداشت بدو گفتند وای برتو چرا چنین میکنی؟پاسخ داد من چیزی را که خداوند اصلاح نموده افساد نمیکنم و چیزی را که خداوند افساد نموده،اصلاح نمینمایم لا افسد مااصلحه الله،و لا اصلح ما افسده"؟ و داستان دیگری از حماقتهای وی چنین است: گردنبندی از صدف و گوشماهی و استخوان و خرمهره به گردنش آویزان کرده بود از وی سبب این کار سئوال شد پاسخ گفت به جهت اینکه اولا بدینوسیله شناخته گردم و ثانیا هیچگاه گم نگردم شبی از شبها خوابید و برادرش گردنبند را برداشت و به گردنش انداخت هبنقه صبحگاهان بیدار گردید و گردنبند را به گردن برادرش دید و به او خطاب کرده گفت: ای برادر تو منی پس من کی هستم؟(المنجد/فرائی الادب/مادهء احمق/ صفحه 944) (12)-مقصود نویسنده اینست با توجه به اینکه عرب جاهلی از مخاصمه و منازعه با قرآن بوسیله شعر یا کلام خویش بازایستاد،و موازنهای برقرار نشد پس ایراد عیب و خلل و نقص نسبت به قرآن در ازاء کلامی که هیچگونه عیب و نقص ندارد در حقیقت معادلهای است منهای عدل..."