خلاصة:
داستاننویسی فقط به نقل رویدادهای جهان نمیپردازد. داستان یا رمان، مکان مناسبی
است برای بازنگری در مسائل جهان و یا تلاشی است برای بازسازی آن. در عرصة ادبیات
فرانسه، ناتالی ساروت یکی از پیشگامان نهضت رمان نو محسوب میشود که در دهة 30-40
میلادی به طرح سئوالهایی در باب جهان پیرامون و درک مفهوم نوینی از حالات و
گفتههای انسانها میپردازد. در سال 1939 ساروت در واکنشی به نوع روابط انسان و
جهان پیرامونش به انتشار کتاب تروپیسم اقدام مینماید و در آن درماندگی انسان عصر
تمدن را با به کارگیری تکنیکهای نوین رماننویسی به تصویر میکشد. نگارندة این
مقاله با تکیه بر آثار ناتالی ساروت به بررسی رویکرد نوین نویسندة کتاب تروپیسم
نسبت به جهان پیرامونش میپردازد.
ملخص الجهاز:
به این ترتیب، از همان سالها، اصطلاح «رمان نو» که در مخالفت و انتقاد از شکل جدید رمان نویسی به وجود آمده بود، جای خود را در حوزة ادبیات فرانسه باز کرد و تا عصر حاضر بیانگر آثار نویسندگانی شد که یگانه وجه مشترک آنان، نفی ساختارهای سنتی رماننویسی بوده است.
از این رو، بهترین تعریف از رمان نو را میتوان، با استفاده از مفاهیمی همچون نفی کردن، امتناع ورزیدن، نپذیرفتن و رد کردن ارائه کرد : رد کردن پیرنگ داستان (Intrigue) به شکل سنتی آن، رد کردن شخصیتهای داستانی کلاسیک، رد کردن تیپهای روان شناختی، رد کردن تحلیل احساسات، رد کردن ادبیات و رمانهای اندیشه که در آنها نویسنده اندیشهها و افکار خود را بر خواننده القا مینماید.
به این ترتیب انسان عصر تمدن به مرور دست نیافتنی تر و تعریف ناپذیرتر شد تا جایی که ساروت در کتاب عصر بدگمانی نوشت :«همچنین میتوان دریافت که شخصیت داستانی از حمایت دوگانه و باوری که رماننویس و خواننده به او داشتهاند و به واسطة آن استوار و پابرجا میشده، و با قدرت و ثبات، همة سنگینی داستان را بر شانههای پهن خود حمل میکرده، بیبهره مانده است و امروزه متزلزل شده، در هم میشکند».
اما به واقع آخرین آثار ساروت همانند اولین اثر او یعنی تروپیسم نوعی تمرین نوشتار است: در دنیایی که دیگر چیزی از انسان بودن انسان نمانده، پیچیدگیها و اختلالات موجودات از ورای گفتمان آنها به واسطة خود کلمات مطرح میشوند.