ملخص الجهاز:
"بنابر نظریهء اول،که از طرف اشخاصی مانند اژیدیوس رومانو(2)، جیاکومو دو ویترب(3)،اگوستن تریونفو(4)و غیره دفاع میشد،گرچه هر دو (1)- sel seitrap efleug te nilebig (2)- suidige onamor (3)- omocaig ed ebretiv (4)- nitsugua ofnoirt قدرت ناشی از الوهیت است ولی فقط کلیسا ترجمان بلاواسطهء اراده خداوندی بوده و نشأت دولت با واسطه یعنی از طریق کلیساست بقسمی که پاپ حتی حق تنبیه و عزل سلاطین را داراست.
وی در فصل اول این کتاب مدعی است وحدت رژیم سیاسی برای تمام بشر ضروری است و برای اثبات این موضوع از طرفی بدلائل متافیزیکی و از طرف دیگر بمزایای اتحاد بطور کلی و همچنین بفوائد عملی آن(تضمین صلح)استناد میکند.
خلاصهء نظریهء مزبور اینکه:یک دورهء زندگی سابق بر تسکیل دولت برای انسان در نظر گرفته شده است که در این دوره مردم بدون قانون،قدرت،و دولتی زندگی کرده کاملا بخود واگذار شده بودهاند.
معنای اساسی قرارداد اجتماعی این است که قدرت سیاسی ناشی از ملت است و قدرت حاکمیت را بایستی برای ملت خواستار بود.
اما این تنها منظورشان نبود:اینان میخواستند ثابت کنند که چون قدرت سلاطین بوسیلهء قرارداد اصلی محدود شده است لذا مداخلهء آنان در بعضی امور نامشروع بوده بخصوص آزادی مذهبی غیرقابل تجاوز میباشد.
با نظریه قرارداد اجتماعی ابتدا،بنحو کلی،حق حاکمیت ملت بطور مطلق و نامحدود تثبیت شده سپس سعی شده است شرائط و نتائج حقوقی قرارداد فرضی را تعیین کرده معلوم نمایند ملت چه حقوقی برای خویش محفوظ داشته و چه موقع و تحت چه شکلی میتواند از آن حقوق استفاده نماید."