ملخص الجهاز:
"نمایشگاه دیگری در موزهء ویتنی5نیویورک در تابستان 2002، که در آن پنجاه و نه اثر از ژان میشل به نمایش گذارده شده بود، این فرصت را به من داد نگاه دیگری به آثار این هنرمند بیندازم.
وقتی در نمایشگاه قدم میزدم،فهمیدم در طی این بیست سالی که از دیدن نقاشیهای میشل میگذرد،آن آثار در ذهنم بیشتر از خود آنها تصویری9شدهاند.
لوینگستون به نظرات مبهم میشل دربارهء آثارش اشاره میکند:«او همواره تأکید میکرد، تمام کاری که میکند احساس یک مکان،تغییر یک خاطره و ثبت چیزی است که صرفا از تجربه به خاطر آورده میشود، با تمام نور و لذت و شاید اضطراب عمیق آن».
با این حال،تا 3591 با خلق اثر"کلبه"71آثار به جا مانده از قلمموی میشل تغییر پیدا کرد و تمامی نشابهاتش را به فرمهای کوبیستی از دست داد و آزادتر و خط گونه81تر شد.
حتا در نقاشیهایی که"سرتاسری" نامیده میشوند و در آنها حرکات قلم لبههای بوم را لمس میکند(کفش دوزک02-7591 و اثر دورهء بزرگ 612-4891)، ردی از حاشیهء سفید به چشم میخورد-که انتهای اثر را نشان میدهد-و کمپوزیسیون آنها الزاما همراه احساس شدید نظم و تمرکزیافتگی است.
و از آنجایی که هریک از تکههای آثار میشل یک اثر یکپارچه و منجسم است-هیچ فرم و یا رد قلمی از یکی به دیگری تراوش نمیکند-بیننده ضرورتا هر تکه را به عنوان یک عضو مجزا از کل حرکت قلمداد میکند.
نقاشیهایی از مجموعهء درهء بزرگ52(48-3891)صریحتر و پراحساستر از کارهایی به نظر میرسند که در دههء 07 انجام داده بود؛چون بیننده بازو و دست و در واقع کل بدن نقاش را در این تصاویر حرکتی62 احساس میکند."