ملخص الجهاز:
"انتخاب راه هنگامی که حکیمی مدارج عالی علمی را در حوزهء علمیهء مشهد گذراند،دو راه در پیش داشت:یا مانند دیگر همدرسان خود در حوزه بماند و به تدریس فقه و اصول بپردازد و،النهایه،سر از مرجعیت در آورد،و یا اینکه پلی از حوزه به جامعه و جوانان بزند و خوراک فکری برای آنان فراهم آورد،و النهایه،به آنجا برسد که اینک رسیده است.
باری،این خاطرهء حکیمی،این سخن ناصرخسرو را به یاد میآورد که بر غرور و ادعای (به تصویر صفحه مراجعه شود) دانشوران مغرور خط بطلان میکشد: اگر شاعری را تو پیشه گرفتی یکی نیز بگرفت خنیاگری را و مناسبتر از سخن ناصرخسرو،سخن ادیب پیشاور است که به آقایان هشدار میدهد همان کی قرص نان که در سفره دارید حاصل تلاش صدها کارگر است: ز سیصد فزون کارگر بایدی که تا خواجه را نان به دست آیدی و فراتر از سخن ادیب پیشاوری،سخن انوری است که تذکر میدهد نان خوردن آقایان بسته به کار نهصد پیشهور است: آن شنیدستی که نهصد کس بباید پیشهور تا تو نادانسته و بیآگهی نانی خوری قلم دانش افشان حکیمی به آن پیمانی که در دوران طلبگی با خود بست،وفا کرد و مردم بویژه جوانان،را از حاصل کار خویش بهرهمند ساخت.
(به تصویر صفحه مراجعه شود) این نوشته،نیم نگاهی بود به شخصیت استاد محمد رضا حکیمی و نگرشی به دو رسالت و دغدغهء خظیر و اصلی او:قیام و قسط،یا:خروش و عدالت."