ملخص الجهاز:
خرم آن روز که از خطه کرمان بروم دل و جان داده ز دست از پی جانان بروم یا خواجو این منزل ویران نه به اندازه تست از اقالیم جهان خطه کرمان کم گیر و اگرچه با این بیتها و ابیات دیگر،نسبت به کرمان بیعنایتی کرده است اما پیوسته در سفر و حضر،دلش به یاد شهر خود،کرمان میطپید و اشعاری به یاد کرمان میسرود و بویژه زمانی که در بغداد بود به یاد وطن سرود: خوشا باد عنبر نسیم سحر که بر خاک کرمانش باشد گذر خوشا وقت آن مرغ دستانسرای که دارد در آن بوم،مأوا و جای زمن تا چه آمد که چرخ بلند از آن خاک پا کم به غربت فکند به بغداد بهر چه سازم وطن که ناید بجز ده به در چشم من خواجو در آغاز آرزوی رفتن به شیراز داشت که خود دار العلم بزرگ زمان بود هر نسیمی که از آن خطه نیاید باد است خنک آن باد که از جانب شیراز آید علاوه بر این در آن زمان یعنی در قرن هشتم هجری،شهر(کازرون) نیز مأمن عرفا و فضلای بزرگ بود و در آن روز شهر کازرون به وجود مبارک (شیخ امین الدین بلیانی)مزین بود و کازرون خود دار العلم کوچکی بود در کنار شیراز.
خواجو کنار دجلهء بغداد جنتی است لیکن میان خطهء تبریز خوشتر است اما گویا مدتی بعد از تبریز نیز رنجشی یافته و در قصیده معروف خود،از تبریز به شکوه و شکایت پرداخته و آرزوی رفتن کرمان کرده است خاک آذربایجان،آذر به جان درزند،ای دوستان،الاعتبار خطه تبریز،جز تبخیز نیست الحذار این نیکبختان،الحذار خاک کرمان حبذا آن گلستان و آب ماهان خرما آن جویبار خواجو سرانجام به شیراز بازگشت و تا پایان عمر در همان شهر مقیم شد،در شیراز با شعرا و عرفای بسیار حشر و نشر داشت و حافظ پیوسته به دیدارش میرفت خانقاه و منزلگاه خواجو در دامنه باصفای کوه در طرف راست تنگ الله اکبر قرار داشته و پس از مرگش در سال 357 هجری قمری در همان محل مدفون شده و مزار او تا امروز زیارتگاه اهل دل است.