ملخص الجهاز:
"خشونتگرایی و طبیعی دانستن مناسبات اجتماعی،اولا باعث انفعال افراد در قبال مناسبات ظالمانه سیاسی میگردد و ثانیا سطحی نگری و قساوت قبیلهی را در عرصه روابط اجتماعی گسترش میدهد چون«جبرگرای فکری»و«خشونت احساساتی»نه تنها قدرت تحلیل منطقی را از افراد قبیله اندیش سلب مینماید که اساسا به آنها اجازه نمیدهد تا فراتر از لایههای سطحی پدیدهها عبور کرده و تصوری از لایههای بنیادی آن داشته باشند و به همین خاطر است که انسان جبر اندیش که نه تنها خود را عاجز از تاثیرگذاری در مسایل اجتماعی میداند که خود را در قبال مسائل سیاسی-اجتماعی مسئول تلقی نمینماید و براساس همین ویژگیها است که هرگاه قبایل جبر اندیش و خشن وارد عرصهی منازعات سیاسی- اجتماعی میگردند قبل از اینکه با علل و عوامل فلاکت و بدبختی خویش بجنگند با معلولها میجنگند،قبل از اینکه با سیستم و نظام استبداد پرور سیاسی مبارزه کنند با شخص مستبد میجنگند و بدتر از همه،اینکه به راحتی آلت دست استبداد سیاسی واقع گردیده و علیه خود میجنگند و قبل از اینکه با غارتگران جامعه خویش مبارزه نمایند چوب سوخت جنگ های داخلی میگردند.
فرهنگ غارتی نشاندهندهی این واقعیت تلخ است که فساد در تاریخ سیاسی کشور بر بنیانهای«خود مداری»،«جبر اندیشی»،«خشونت و عدم حرمت مالکیت خصوصی و عمومی»استوار گردیده و در بستر استبداد سیاسی تشدید شده است به این معنا که فساد از یک سوی ریشه در نوع نگاه افراد به مناصب دولتی،قدرت سیاسی،دارایی عمومی و خصوصی دارد و از سوی دیگر وابسطه به شرایط عینی فساد پرور اجتماعی میباشد در جامعهای که منصب دولتی ملک شخصی و یا بهترین فرصت برای درآمد آسان و سکوی پرسش اقتصادی تلقی گردد،گرفتن و خوردن اموال عمومی و دارایی خصوصی افراد،امر رایج دانسته شده، اختلاس،رشوه خواری و باند بازی،زرنگی تلقی گردد،بستر ذهنی فساد آماده میشود."