خلاصة:
در این پژوهش کوشیدهایم با انطباق نظریههای سوبژکتیویته بر رمان محبوب،اثر تونی موریسون، به تعریفی از سوبژکتیویتهء آفریقاییهای ساکن آمریکا دست بیابیم.از آنجاییکه موریسن در رمان محبوب،زندگی گروهی از بردههای تازه آزاد شده را که زندانی تلخ بردگیاند،به تصویر میکشد، سوبژکتیویتهء اینان را میتوان در قالب رابطهء استعمارگر و استعمار شده توصیف کرد.رفتارهای غیر انسانی سفیدپوستان نیروی خودباوری و منیت را در بردگان میکشد.با این حال ایستادگی بردگان در برابر سازوکارها و گفتمانهای مطیعکنندهء نظام بردهداری نشان از خودآگاهی و عاملیت آنهاست.در این مقاله کوشیدهایم با بهرهبری از نظریههای منتقدان پسا-استعمار مانند هومی بابا،فرانتز فانون و ادوارد سعید و همچنین نظرات گلوریا انزالدوا،منتقد و فمینیست معاصر که شرایطی استعمارگونه را تجربه کرده،به این پرسشها پاسخ دهیم که چگونه بردگان قادر به حفظ احساس هویت و خودآگاهی در نظام بردهداریاند و تا چه اندازه عاملیت کارهایشان به خود آنها بازمیگردد.در ادامه،سوبژکتیویته سیاهان در دوران آزادی نیز بررسی شده است و اهمیت حفظ روابط قومی و اتحاد بین سیاهپوستان در رهایی از سوبژکتیویتهء کالا شدهء شکل گرفته در دوران بردگی و رشد سوبژکتیویتهای قدرتمند و پویا نشان داده شده اشت.
ملخص الجهاز:
"با بررسی سوبژکتیویته آفریقاییهای ساکن آمریکا در رمان محبوب،میکوشیم میزان خودآگاهی این افراد را بسنجیم:تا چه حد این افراد از گفتمانها و جریاناتی که در شکلدهی هویت آنها،به عنوان انسانهای فرودست در مقابل سفیدپوست فرادست نقش داشتند،آگاه بودند و تا چه حد چنین گفتمانهایی امکان ابراز وجود و تلاش برای رهایی از وضعیت حاشیهای این افراد را فراهم میساخت؟تاثیر سوء این گفتمانها و شرایط خفتبار بردگی بر روی احساس خودباوری و عزت نفس بردگان تا چه حد فلجکننده بود؟تونی موریسن در این رمان کوشیده است با افشای بسیاری از ناگفتههای بردهداری،همانطور که خودش مینویسد،«پرده را کنار بزند»و تصویری ملموس و عینی از وضعیت باور نکردنی بردگان و تلاشهای آنان برای رهایی از این اوضاع ارائه دهد،تلاشهایی که در بیشتر مواقع،آنطور که این رمان نشان میدهد،به خلق تراژدیهای بزرگتر و بیرحمانهتری از جانب سفیدپوست متمدن ختم میشد.
او به ما نشان میدهد چه چیز باعث میشد بردگانی که شاهد پیامدهای وحشتبار اندکی تلاش برای آزادی بودند،باز هم دست از تلاش برندارند و عاملیت بالایی از خود نشان دهند؟چه چیز باعث میشد که گاهی مواقع رفتارهایی دور از ذهن،مانند فرزندکشی سث (Sethe) در این رمان،از آنان سر بزند؟آیا عاملیت چنین رفتارهایی فقط به خود آنها برمیگشت؟گفتمانهای بردهداری تا چه حد زندگی این افراد را بعد از آزادی تحت تأثیر قرار میداد؟بردگانی که عمری از هرگونه آسایش جسمی و روانی محروم بودهاند و در برخورد با آنها تنها چیزی که از جانب ارباب سفیدپوست محلی از اعراب نداشت،همان کرامت انسانی بود،چگونه قادر بودند در دوران رهایی زندگی متعادلی داشته باشند؟در بررسی سوبژکتیویتهء این افراد،ابتدا در بخش اول،با استناد به صحنههایی از رمان،خود درهم شکسته و تهی بردهء سیاهپوست را به تصویر میکشیم."