خلاصة:
در پی درج مقاله «مبانی فلسفی جنبش اصلاحگری» از دکتر شهریار شفقی در شماره 25 نشریه، از سوی مدیر مسئول نشریه پرسشهای ذیل جهت دریافت توضیحات بیشتر، برای ایشان ارسال شد: 1. در مقاله به نقل از نیچه بدین مضمون گفتهاید که اصل حیات ملاک و معیار تمیز بالندگی از افولیابندگی است. برای تقریب به ذهن و توضیح سؤال فوق به کاری که مرحوم حنیفنژاد در جزوه «تکامل» به آن پرداخت اشاره میکنم. وی میگفت: مقولاتی بالندهاند که در جهت تکامل باشند و مقولاتی افولیابنده یا غیر بالندهاند که سد راه تکامل باشند. وی برای تکامل چند ویژگی قائل بود: الف) سمتداری و جهتداری؛ ب) پیچیدگی و سازمانیافتگی، حرکت از ساده به پیچیده؛ ج) تکامل مارپیچی؛ یعنی حرکتی که «دور» در آن وجود ندارد و هر تکراری در افق بالاتری صورت میگیرد. با این مقدمه فرق بین «اصل حیات» نیچه و «اصل تکامل» که حنیفنژاد بهکار میبرد، چیست؟ 2. بدین مضمون گفته شده که اصل حیات «کیفیت مقدسی» است که به «کمیت» تبدیل نمیشود. بنابراین آیا نیچه تعریفی برای حیات ارائه داده است و به عبارتی اصل حیات عینیتی هم دارد؟ 3 . توضیح این مطلب کلید حل بسیاری از مشکلات است. دکتر شریعتی میگفت: «همیشه بین اصل تحول و تکامل با وضعیت موجود یعنی انس به زندگی، تضادی وجود دارد». از یک سو ممکن است اکثریت مردم به نوعی با زندگی انس گرفته باشند و از سوی دیگر همه چیز در حال تکامل و تحول است. دموکراسی به معنای اکثریتی آن، جانب انس به زندگی را خواهد گرفت و در برابر تکامل و تحول مقاومت خواهد کرد. به نظر شما این تضاد چگونه قابل حل است؟
ملخص الجهاز:
"در این صورت، سؤال شما که «آیا نیچه برای اصل حیات عینیتی هم قائل است؟» به این معنی تلقی میشود که آیا در دنیای عینی میتوان مشخصاتی را تعیین کرد که بر اساس آنها بتوان نیروهای بالنده(در جهت حیات) و کمتر بالنده را تفکیک کرد؟ دیگر اینکه آن سه ویژگیای که از طرف مرحوم حنیفنژاد برای تکامل مطرح میکنید در واقع در یک مشخصه خلاصه میشوند: پیچیدهتر شدن.
مثلا اگر قبیلهای برای خود ساختارهای بسیار پیچیدهای در تئوری ارواح به وجود آورد، ولی از دنیای واقعی در اطراف خود بیخبر بود و فقط تفسیری بسیار ساده از آن داشت، این پیچیدگی بیارزش است چراکه این یک سانحه طبیعی یا حمله قبیلهای دیگر به آنها، سیستمشان را نابود خواهد کرد.
نکته دیگر اینکه اگر پیچیدگی بهطور مطلق و عام ویژگی حیات و تکامل آن است، دیگر انگیزه و دلیلی رهگذر تنازع بقا و خواست قدرت نیچه را به ذات حیات ارجاع داده و توجیهی به ظاهر عقلی یا عقلانی برای آن تراشید.
مسئله از این قرار است که «از سویی ناچاریم پیچیدگی را نشان تکامل انسانی بدانیم؛ از سوی دیگر اگر چنین باشد نازیها و امپریالیزم متکامل هستند و به نظر حق!.
در این راستا اگر پیچیدگی، قدرت و تکامل ارتباط ذاتی و بنیادی با مسئله حیات داشته باشند هیچ ناسازگاری از نوع مواردی که نویسنده از نازیها و دیگر نحلهها مطرح میکندبه وجود نخواهد آمد."