خلاصة:
هریک از علما و فضلا به گونهای از اصول فقهی رایج انتقاد میکنند و بیشتر طولانی بودن برخی از مباحث اصول فقه و بیفایده بودن برخی مباحث دیگر را مطرح میسازند. نگارنده اگرچه آن دو انتقاد را قبول دارد،اما بر این باور است که در اصول فقه کمبودهایی نیز وجود دارد که باید اصول آن تنظیم شود،و نیز برخی مباحث موجود در اصل فقه به شکل فعلی آن زیانبار است، نه از آن جهت که عمر طلاب و فضلا را تلف میکند-که سخن حقی است-بلکه از این جهت که به ذهن سمت و سوی انحرافی میدهد و ذهن صاف و سالم را که شرط اجتهاد صحیح است،به ذهنی تبدیل میکند که برای این مقام هیچ صلاحیتی ندارد. در این نوشتار فهرستگونه به برخی مباحث که به آن کمتر توجه شده است اشاره میکنیم و از طرح مباحثی که زاید بودنش از سوی دیگران به کرات تصریح شده است،نظیر بحث مشتق و یا صحیح و اعم و...، خودداری مینماییم.
ملخص الجهاز:
"از اینجا ضرر مباحث طولانی که برای حجیت خبر واحد در اصول الفقه آورده شده،از دو زاویه روشن میگردد: اول اینکه همهء علما به اشکال تعدد واسطه پاسخ دادهاند،اما این پاسخ را در ذیل بحث از آیهء نبأ «ان جائکم فاسق بنبأ...
دومین زاویهء دید این است که مباحث حجیت خبر واحد را در اصول پیگیری میکنیم تا حجیتی برای فقه بیابیم،حال وقتی که تنها خبر بدون واسطه نزد عقلا حجت بود و مثلا خبر بیش از چهار یا پنج واسطه حجت نبود، یک مرتبه تمامی خبرها از حجیت میافتد؛زیرا کتاب«کافی»مرحوم کلینی که از قدیمیترین کتابهای حدیثی شیعه و از معتبرترین آنهاست،احادیثش واسطهء زیادی دارند؛زیرا اگر زمان پیامبر(ص)را مبدأ بگیریم،صحابه در طبقهء اولاند،تابعین در طبقهء دوم،و تابعین تابعین در طبقه سوم و....
به عبارت دیگر همانگونه که در باب قضاء برای احقاق حقوق الناس، قاضی از جمع قراین استفاده میکند تا به یقین نسبی برسد،در فقه نیز فتوادهنده باید از راه جمع قراین-که یکی از مهمترین آنها خبرهای کتب اربعه است-به اطمینان نسبی برسد تا بتواند فتوا دهد."