خلاصة:
یکی از مسائل بنیادین در عرفان عملی، «معرفت شهودی نفس» میباشد. فیلسوفان و عرفا از دیرباز موضوع معرفت نفس را در کانون توجهات و تأملات خویش قرار دادهاند. شاید بتوان ریشههای این مبحث را در آثار سقراط جستوجو نمود. وی بر این جمله بسیار تأکید داشت که «خود را بشناس». فیلسوفان پس از او، از ارسطو گرفته تا فارابی، ابنسینا، شیخ اشراق، میرداماد، ملاصدرا، ملاهادی سبزواری و علامه طباطبائی، در آثار خود به این موضوع اهتمام ویژه داشتهاند. سؤال اصلی این پژوهش این است که آیا انسان میتواند تمام مراتب و لایههای وجودی خویش را شهود نموده و آنها را به فضیلت برساند؟ و راه رسیدن به این مطلوب چیست؟ روش به کار رفته در این پژوهش روش عقلی ـ تحلیلی است. علامه طباطبائی با الهام از مبانی عرفانی و تجربه شخصی خود از «معرفت شهودی نفس» تبیینی نظاممند از معرفت نفس ارائه نمودهاند. حاصل این مقاله، تلاش برای بازپژوهی و بازکاوی دیدگاه علامه است. همچنین در پرتو آثار اهل معرفت، «مراتب معرفت نفس»، که به چهار مرتبه «مثالی»، «عقلی»، «فناء فیالله» و «صحو بعد المحو» تقسیم میگردد، نیز تبیین شده است.
ملخص الجهاز:
"سالک در مراحل پایانی معرفت نفس به مقام «فناء فیالله» رسیده و فقر ذاتی و عینالربط بودن خود به حقتعالی را شهود مینماید و در پرتو این شهود نیز مقوم و قیوم خود را با علم حضوری مییابد.
بنابراین، تفاوت اساسی دیدگاه علامه طباطبائی در باب معرفت نفس، با دیدگاه حکمت متعالیه آن است که ملاصدرا ظهور مراتب باطنی و لایههای عمیق نفس را بر اساس «حرکت جوهری نفس» که یک حرکت استکمالی و اشتدادی است، توجیه مینماید، ولی علامه طباطبائی با اتکا به مبانی عرفانی بهویژه مسئله «تجلی» و ظهور حقتعالی بر قلب سالک، ظهور مراتب نفس را تبیین مینماید.
البته اهل معرفت گفتهاند: «العطیات علی قدر القابلیات»؛ هر اندازه استعداد و قابلیت نفس برای دریافت تجلیات و ظهور حقیقهالحقایق در او، بیشتر باشد، به کمال بیشتری دست یافته و بهتر حقیقت خود را شهود مینماید.
به بیان دیگر، التفات و توجه به اینکه انسان در بستر نفس خود در حرکت است، دارای آثار و فواید فراوانی است؛ از جمله اینکه، این توجه، نقش بسزایی در اصلاح عملکرد و کنش انسانها دارد؛ زیرا یگانه مربی نفس انسان همان عمل و رفتار اوست؛ عمل است که نفس را همسنخ خود میپروراند.
علامه طباطبائی در توصیف کسانی که به این حقیقت ـ یعنی سیر انسان در مسیر نفس خود ـ توجه و تنبه دارند میفرماید: متذکر با این حقیقت هر گاه متوجه میشود که نسبت به خدای خویش در چه جایگاهی قرار دارد و نسبت او با سایر اجزای عالم چه نسبتی است، نفس خود را مییابد که بریده و گسسته از غیر خداست و حال اینکه غافل از حقیقت مذکور چنین درکی ندارد."