خلاصة:
امیر خسروی دهلوی(725-651 هـ ق)از شاعرانی است که حافظ در مطالعات ادبی و شعری خود به آن توجه کرده است؛ردپای شعر او را در غزلهای حافظ میتوان یافت.تأثیر غزل امیر خسرو در شعر حافظ،بسیار مورد پژوهش واقع شده،ولی از تأثیر خسمهء امیر خسرو غفلت شده است.در این مقاله ابیاتی از هشتبهشت که از نظر مضمون،ترکیب و مفردات خاص سلف شعر حافظ است،با ابیاتی از حافظ،که تأثیر گرفته از آنهاست مقابله شده است.
ملخص الجهاز:
"خسرو: شهپر همتش به بازوی دین نسختی از جناح روح امین (ب 461) حافظ: سواد لوح بینش را عزیز از بهر آن دارم که جان را نسخهای باشد ز لوح خال هندویت (غ 59) 4-سایه بر آفتاب خسرو: علمش سر به آسمان برده سایه بر آفتاب گسترده (ب 012) خسرو: بر گل تر نقاب بر بستی سایه بر آفتاب بر بستی (ب 616) حافظ: ای که بر ماه از خط مشکین نقاب انداختی لطف کردی سایهای بر آفتاب انداختی (غ 334) 5-بیش از این،پیش از این خسرو: در کز آن پیش مهربان بودش بیش از آن شد که پیش از آن بودش (ب 766) حافظ: پیش از اینت بیش از این اندیشهء عشاق بود مهرورزی تو با ما شهرهء آفاق بود (غ 602) 6-پنهان ز حاسدان و اغیار خواندن خسرو: خواند روزی نهانی از اغیار هر یکی را جدا به پرسش کار (ب 018) حافظ: پنهان ز حاسدان به خودم خوان که منعمان خیر نهان برای رضای خدا کنند (غ 691) 7-گرد و غبار خاطر خسرو: ساربان زان همه نشان درست گرد شک را ز پیش خاطر شست (ب 878) حافظ: چنان بزی که اگر خاک ره شوی حافظ غبار خاطری از ره گذار ما نرسد (غ 651) 8-گل و آرزو در بر خسرو: خفت در خوابگاه نور العین گل در آغوش و مشک در بالین (ب 7601) خسرو: آرزو در کنار و می در جام به از این دولتی کجا و کدام؟ (ب 1903) حافظ: گل در بر و می در کف و معشوق به کام است سلطان جهانم به چنین روز غلام است (غ 64) 9-پردهپوشی و شکایت از غماز خسرو: من چو این پرده خود گشادم باز پردهپوشی چرا کند غماز؟ (ب 7421) حافظ: سرشکم آمد و عیبم بگفت روی به روی شکایت از که کنم،خانگی است غمازم (غ 333) 01-استاد و آینه خسرو: کآنچه من دارم اندر این سینه نیست استاد من جز آیینه (ب 3351) حافظ: در پس آینه،طوطیصفتم داشتهاند آنچه استاد ازل گفت بگو،میگویم (غ 083) 11-دمدادن خسرو: زین فسون دم دهی بر آن سانش که برآری ز کالبد،جانش (ب 8751) خسرو: دم همی داد و هیچ دود نداشت کرد زاری بسی و سود نداشت (ب 5802) حافظ: فرو رفت از غم عشقت دمم،دم میدهی تا کی؟ دمار از من برآوردی،نمیگویی برآوردم (غ 813) *دمدادن:فریفتن و غافلکردن."