خلاصة:
شاهکار حماسی شاهنامه، اثری است برآمده از مواریث اساطیری، تاریخی و فرهنگی ایران باستان که در آمیزش با جهانبینی توحیدی حکیم ابوالقاسم فردوسی همچون آیینهای تمامنما، گویای بینش و منش ایرانیان بوده و از این رهگذر همواره از مراجع ایران و ایرانیشناسی قرار گرفته است که به ناگزیر همچون هر منبع و مأخذ دیگر از گزند سهو و خبط مخاطبان و محققان مصون نمانده است؛ گاه متهم به پان ایرانیسم و ترکستیزی و گاه مظنون به جبرگرایی محض و زرتشتیگری؛ اما تازهتر از همه، اتهام زنستیزی است (خلاف اتهامات و ابهامات پیشین که لااقل از پارهای توجیهات و دستاویزهای هرچند ظاهربینانه برخوردار است) که نه تنها پشتوانهای جز غرضورزی ندارد، بلکه عکس آن، یعنی زنستایی (چنانکه پس از این خواهیم دید) صادق است و خود از نقاط قوت حماسة ملی ایرانیان است.در این راستا، جستار حاضر میکوشد جایگاه و نقش زن را در شاهنامه فردوسی با استناد به پیشینة اساطیری، تاریخی و فرهنگی ایرانزمین واکاوی نماید.
ملخص الجهاز:
"بر این اساس آنگاه که فردوسی از زبان شیرین، ویژگیهای زن معیار را توصیف میکند، ابتدا خصایل نیکوی اخلاقی را شرط میداند، سپس زیبایی روی و موی را: به سه چیز باشد زنان را بهی که باشند زیبای تخت مهی یکی آنکه با شرم و با خواستست که جفتش بدو خانه آراستست دگر آن که فرخ پسر زاید اوی ز شوی خجسته بیفزاید اوی سوم آن که بالا و رویش بود به پوشیدگی نیز مویش بود (فردوسی 1335، ج 5: 412) نتیجه زن در حماسه ایلیاد، مطابق با نگرش غالبا منفی جامعة باستانی یونان به جنس مؤنث و البته با در نظر داشتن این واقعیت که ایلیاد، شرح نبردی ده ساله است، تنها در سه نقش مشخص ظاهر میشود: یا به واسطه برخورداری از جاذبههای جنسی، مجلسگردان صحنههای شهوانی است، یا وجودش بنا بر دیرینهپندارهای شیطانصفتی و فتنهافروزی زن، زمینهساز جنگ و فسق است و یا به عنوان سیاهی لشکر، در صحنههایی از داستان ایفای نقش میکند؛ از این رهگذر باب گفتوگو و ابراز عقاید و احساسات (جز در معدود صحنههای التماس و سوگواری) برای زن کمتر حاصل شده، مجالی برای شناخت دنیای درون و بینش و منش شخصیتهای زن پدید نیامده است؛ بلکه غلبه ابزارنگری و رقابتهای کامطلبانه که مزایای جسمانی و اندامی را در کانون توجه مینهد، موجب شده است تا زن همچون ملعبهای نگارین اما توخالی، پدیدار شود."