ملخص الجهاز:
"خوراک بیانیه است!در کدام عرصه وضعیتی تا این حد ارتجاعی قابل توجیه است؟کجا میتوان اداعا کرد که مقال تاریخی بیش از آنکه ا مقال مربوط به رمان جدا میشود با آن خلط میشود؟نخستین عرصه را تحولاتی اخیر نظریهی ادبی،بهویژه در پافشاری ساختارگرایان مدرن و منتقدان متن بر ضرورت امحاء تمایز بین شعر و نثر،در جهت تبیین آنها برمبنای عنصر مشترکشان،یعنی رفتار زبانی فراهم میکند.
اثری که بیش از دیگر آثار،خواهان همراهی با اسناد محض است و بیشتر از آنکه دربارهی موضوع آزمایشگاهی خودش به مثابهی دادهای برای تاریخنویسی طبیعی باشد،اثری است دربارهی دشواریعای طبقهبندی و این معنی سروکار داشتن با دو مسئله:چگونه رخدادها بهعنوان مؤلفههای یک استنتاج قابل وصفاند؟و چه نوع وصفی با آنها جور در میآید؟ادعای داروین درگیری با پرسشی منفرد و خطیر است:«چرا همهی اشیاء طبیعی،در یک آشفتگی لاینحل به هم متصل نیستند؟(ص،453).
چنانچه وجود اجرای یک مسئله(یا یاک پازل:چون برای داروین مسلم بود که حتما راهحلی هست)، اسناد تاریخ طبیعی که در وجه آن ارتباطی فهمیده میشوند،که در کاربرد مجازی(مجازی مرسلی)زبان یعنی ر مجاز مطلوب همهی گفتمانهای علمی مدرن،فهمیده میشود(این یکی از تمایزات خطر بین مدرن و پیشامدرن است.
لذا حتی«منشأ انواع»،نمونهی مهم«ادبیات اسناد»در قرن نوزدهم هم باید همچون یک تمثیل خوانده شود:تاریخی از طبیعت که با تنها استخدام انسجام و خط و ربط مبتنی بر«چرخش»های زبانشناختی فهمیده میشود و اگر این دربارهی«منشأ انواع»درست باشد،چقدر بیشتر دربارهی سایر تواریخ اجتماعی صحت دارد؟از حیث سند،مورخان با ساز و کاری اصطلاحشناسانه برای توصیف رخدادها بهطوری که آنها هم همچون اسناد و هم در گفتمانهای ایشان همچون دادههای به خودی خود آشکار عمل کنند موافقتی ندارند."