خلاصة:
مسلمان حقیقی بوده که الحق در تمام مدت نهضت جنگل،یک قدم برخلاف دیانت و حب وطن برنداشته.حتی در مواقعی که کابینههای صالحی مانند کابینه مشیر الدوله،مستوفی الممالک و علاء السلطنه روی کار میآمدند،همواره خود را از تماس برکنار میگرفته که دولت به آزادی،مشغول عملیات اصلاحی خود شود.»(مستوفی:ص 326) در شمارهی بیست و هشتم،پنجشنبه پانزدهم جمادی الاخر 1366 ق./ 7 فروردین 1297 ش.نیز چنین میخوانیم:«بعد از احراز استقلال، اصلاحات اساسی مملکت و رفع فساد تشکیلات دولتی،نقطهنظر ما است که هرچه بر سر ایران آمده،از فساد تشکیلات است و بس.و قبل از همهچیز،مرکزیت دادن به دولت را تقدیس و احترام مینماییم.» (همان،ص 190). همانطور که پیشتر گفته شد،هدف از تشکیل هیئت اتحاد اسلام و ایجاد نهضت جنگل،اعادهی اهداف و مطالبات دورهی مشروطیت بود. قطعه طنزی که افصح المتکلمین در روزنامهی«خیر الکلام»به چاپ رسانده،به این واقعیت اشاره دارد:«مشروطه نورس جوان ما که تازه در رشت قدم میزد،چون غریب بود،در میان کوچهها گم شده.نمیدانم در خانه چه کسی پنهان شده و یا چه کسی دزدیده و یا خدای نکرده چه کسی صدمه به وجود مبارکش آورده که ما عاشق دلباخته این آتشینروی بودیم.از فراق او طاقت و آرام نداریم.هرکه از سلامتی او به ما خبر بدهد،در ازای این محبت،جان عزیز خود را به رایگان میدهیم و...»(خیر الکلام،شمارهی 7،ص 4) در بسیاری از شمارههای«روزنامهی جنگل»،یک ستون مخصوص طنز با عنوان«چرندوپرند»هست که این نام را باتوجه به مجموعهی طنز علامه علی اکبر دهخدا برگزیده بودند.این ستون،از بخشهای پرطرفدار روزنامه بوده و شهرت زیادی داشته است.در ادامه با چند نمونه از مطالب این ستون آشنا میشوید. در شمارهی دهم این نشریه،در بخش چرندوپرند،ذیل عنوان «جبر و مقاله»چنین میخوانیم:«سابقا خائنین مملکت پس از کشف خیانتشان،به جهت حفظ و حراست خویش،پناهنده به سفارتخانههای اجانب گردیده،از قبیل محمد علی میرزا،مرحوم امیر بهادر جنگ و غیره و غیره.حالا مدتی است به جهاتی معلوم،این رفتار متروک،تمام خائنین مستقیما از اطراف،رهسپار پاستخت شده و در کمال آزادی زیست مینمایند.نمیدانم تعصب ایرانیت و ملیت و طعن و لعن مردم آقایان را از روش سابق بازداشته یا نبودن مجازات،بیحسی ملت،رابطه آنان با...؟جواب این مسئله را هرکس برای ما بفرستد،دو قرقاول زنده به رسم هدیه تقدیم خواهد شد.»(همان،ص 70) در شمارهی پانزدهم،مطلبی با نام«اکتشاف»میخوانیم:«بهطوری که تحقیق کردهایم و به تجربه رسیده،امروز ترمیم هر خرابی،فقط منحصر به وجود آقای وثوق الدوله است.در فقدان این وجود مقدس، کار وطن بیچاره چه خواهد شد؟»در ادامه،زیر عنوان«متمرد»چنین نوشته شده است:«جنگلیها هستند که نه پلیس جنوب میشوند،نه 2Lقزاق.»(همان،ص 104)در بخش چرندوپرند شمارهی هفدهم نیز ذیل عنوان«حقشناس»میخوانیم که:«جوانانی هستند که برای پاس زحمات دولت فخیمه انگلیس در حفظ ملل صغیره،پلیس جنوب شدهاند.»(همان،ص 117) در پایان،با تأکید بر ارزشهای غیرقابل تردید این مجموعه،به تعدادی از اشتباهات تایپی آن اشاره میشود که ان شاء الله در نوبتهای بعدی چاپ،تصحیح خواهد شد. 1-در صفحهی 23،ضمن اشعار دهخدا،به اشتباه به جای «جخت آقا»،«حجت آقا»ذکر شده،و به جای«زار»،«آزار»تایپ شده است. 2-در صفحهی 37،به اشتباه به جای«واجب الاطاعه»،«واجب الآیاعه» نوشته شده است. 3-در صفحهی 63،به اشتباه به جای«داروین»،«دارون»درج شده است. 4-در صفحهی 77،به جای«روتیر»،«روتر»تایپ شده است. 5-در صفحهی 158 آمده است:«دوازده است ملت با کمال...»، در حالیکه باید ذکر میشد:«دوازده سال است که ملت با کمال...». 6-در صفحهی 160 ذیل عنوان«تبریک میباید سردار محی»،نام صحیح،سردار محیی است. 7-در صفحهی 175،به جای«ارذل امم»،باید«اراذل امم»جایگزین شود. 8-در معرفی شمارهی بیست و هشتم(ص 189)،نوشتهی داخل پرانتز 1297 هـ ق است که باید به صورت 297 هـ ش اصلاح شود. 9-در همین صفحه،در سطر اول،منظور از«ترکم بلیات»،همان «تراکم بلیات»است که باید اصلاح شود. 10-در سطر پانزدهم صفحه 234،واژهی«تسلطم»آمده که با متن همخوانی ندارد.انتخاب و جایگزینی واژهی تقدیم مناسب است. مشروطه نورس جوان ما که تازه در رشت قدم میزد،چون غریب بود،در میان کوچهها گم شده.نمیدانم در خانه چه کسی پنهان شده و یا چه کسی دزدیده و یا خدای نکرده چه کسی صدمه به وجود مبارکش آورده که ما عاشق دلباخته این آتشینروی بودیم.از فراق او طاقت و آرام نداریم.هرکه از سلامتی او به ما خبر بدهد،در ازای این محبت،جان عزیز خود را به رایگان میدهیم 1Lمحمد،یعنی میرزا ابراهیم خان معتمد السلطنه،از کارمندان دستگاه استیفا و در نادرستی شهره شهر بود و بعدها که دو پسرش،حسن (وثوق الدوله)و احمد(قوام السلطنه)به وزارت رسیدند،ظریفان او را به طنز و کنایه«ابو الوزراء»خواندند.این میرزا ابراهیم بالاخره در دستگاه قاجاری به حکم سنخیت،چندان ترقی کرد که جزو وزرای دربار شد و منصب پیشین خود،یعنی پیشکاری دارایی آذربایجان را به پسر ارشد و نعم الخلفش،حسن واگذار کرد و حسن(وثوق الدوله)چندان در این سمت بود که ورق برگشت و ایران مشروطه شد و میرزا حسن خان هم جزو آزادیخواهان درآمد و وکیل شد و بالاخره به مشروطه خود رسید. وثوق الدوله و برادرش،قوام السلطنه،هردو اهل معامله و طرفدار داد و ستد بودند.در سیاست هم با همین شیوه وارد شدند و در هر سن و هر سمت که بودند،از معامله دست برنداشتند و صنعت فراموش نکردند.»(نوائی،ص 430). در شمارهی 23«روزنامهی جنگل»که در روز پنجشنبه،دهم ربیع الثانی 1336 ق.4/ بهمن 1296 ش.به چاپ رسیده،میخوانیم:«دوازده سال است ملت ما با کمال بیصبری منتظر راهآهن،کارخانه،ثروت،نظافت، معارف،آزادی،قانون و آزادی است.درعوض مشاهده میکند هرچند روز یک دسته دزدان جدید،دزدان قدیم را عقب زده و خود قدم به میدان غارت میگذارند.ای ملت گمان نکن که این اختلافات احزاب و اشراف برای شوکت ایران است.خیر،فقط محض اختلافی است که موضوع کم و زیادی حصه غارتگری حاصل میشود.»(همان، ص 158) فیلیپ روشار در معرفی اهداف و خواستههای رهبران نهضت جنگل، نوشتههای این نشریه را تأیید میکند و مینویسد:«رهبران جنبش،از آرمان جامعه ملل که مبتنی بر استقلال ملتها بود،الهام گرفتند.در واقع سیاست جنبش جنگل،خواستار وضع قانون اساسی،ایجاد یک دولت ملی برخوردار از یک ارتش ملی،و الغای نظام کاپیتولاسیون بود. جنگلیها همچنین خواهان این بودند که بهرهبرداری از منابع کانی ملی به وسیله بیگانگان پایان یابد و سرمایه ملی در راه توسعه صنعت،ایجاد راهآهن،کارخانههای نساجی و چرمسازی ملی به کار رود و بالاخره یک نظام آموزشی نو و همچنین بیمارستانها و آزمایشگاههای مناسب پدید آید.»(روشار،ص 9) 2L(به تصویر صفحه مراجعه شود) سند برگزاری ترحیم میرزا کوچک خان اعضای هیئت اتحاد اسلام،بین کارگزاران ایران در دورهی فترت (دورهی سلطنت احمد شاه)و دوران وزارت جنگ رضا خان تفاوت قائل بودند:«مستوفی الممالک،مخبر السلطنه،مشیر الدوله،مؤتمن الملک و هرچه مثل اینها وجود محترم باشد،تقدیس میکنیم،طرفداری مینماییم،برای حفظ مقام ارجمندشان فدا میشویم.بالعکس، وثوق الدوله،قوام السلطنه،سپهسالار،شعاع السلطنه،امین الملک و همقطارانشان را تکذیب میکنیم،بد میدانیم،به فسادشان تصدیق مینماییم،محو آنها را یگانه علاج دردهای امروزی میدانیم.» (همان،ص 141) عبد الله مستوفی هم تأیید میکند که رهبران نهضت جنگل،بین کابینهها و رجال سیاسی فرق میگذاشتند و تفاوت بین خادم و خائن را به خوبی تشخیص میدادند:«میرزا کوچک شخصیت وطنپرست و مملکت خراب،ملت دچار فلاکت،ثروت معدوم،تجارت مفقود،امنیت مسلوب،فقر عمومی سرتاسر ایران را فراگرفته،اجانب به وطن ما مستولی،قشون بیگانه در عین اظهار برادری،مشغول غارت و چپاول. انگلیسیها بهعلاوه تشکیل پلیس جنوب و تهیه تجزیه ایران،به سرعت برق آخرین قیراط حس ملی ما را با چند دانه لیره انگلیسی مبایعه شرعیه قطعیه اسلامیه نموده،بیطرفی ما را نقض،خانه ما را میدان محاربه قرار داده،وطن خراب ما را خرابتر،ملت پریشان ما را پریشانتر،خیال اصلاحات ما را عقیمتر کرده 1Lبه این خواستهها مهر تأیید میزند:«میرزا کوچک و همراهانش اهتمام داشتند که بیگانگان در امور داخلی ایران مداخله نکنند و ایران بایستی به دست ایرانی اداره شود و در قبال هر قشون بیگانه ایستادگی میکرد و سعی داشت که مقدرات کشو به مردان صالح سپرده شود تا آمال و آرزوی آزادیخواهان اجرا گردد و به همین منظور،با هر نیت ارتجاعی و استعماری مخالفت مینمود.»(مدنی،ص 73). «روزنامهی جنگل»در شمارهی هفدهم،شنبه 8 صفر 1336 ق.3/ آذر 1296 ش،قوام السلطنه و برادرش،وثوق الدوله را به یاد ملامت گرفته است:«مگر همین قوام السلطنه و برادر گرامی او به متابعت اسلافشان که بدون تعارف و ریا مصداق این شعرند:پدرم روضه رضوان به دو گندم بفروخت/ناخلف باشم اگر من به جوی نفروشم،صفحات تاریخ ایران را به خیانتهای صریحی که گمان نداریم منصفانه بتوان انکار نمود،لکهدار نکردهاند؟در چندین نوبت زمامداری خود،چه اثری جز اثرات خیانت و بدکاری،وطنفروشی،غارت و هزاران معایب ناگفتنی به 2Lیادگار گذاشتند که امروزه بتوان همان اثر را ترتیب داده وجدانا تقدیق نمود که ممکن است از وجودشان بعدها از برای اصلاح خرابیهای طاریه متنفع گردید؟»(همان،ص 113) دکتر عبد الحسین نوائی در معرفی خاندان وثوق الدوله و قوام السلطنه، به دیدگاه«نشریهی جنگل»صحه میگذارد و مینویسد:«اعضای این خاندان همه اهل معامله هستند.جد ایشان میرزا محمد قوام الدوله بود،وزیر شاهزاده حمزه میرزا حشمت السلطنه،که بر سر همین مسائل مالی با شاهزاده بههم زد و بر اثر این اختلاف و دودستگی،قشون مجهز چهل هزار نفری ایران،در برابر مشتی ترکمان غارتگر درهم شکست و ناحیه مرو از تصرف ایران خارج شد و سالها سربازان ایرانی که به دست ترکمنها اسیر افتاده بودند،در بازارهای مرو و بخارا خریدوفروش میشدند و بسیاری از آنان در زیر زنجیر،بر اثر شکنجه یا گرسنگی در حال اسارت جان سپردند و آرزوی دیدار مجدد پدران و مادران و خویشان را با خود به گور بردند.پسر میرزا دیدگاههایی که سید احمد خان ملک ساسانی و سید حسن تقی زاده دربارهی میرزا کوچک ارائه کردهاند،نوشتههای«روزنامهی جنگل» را تأیید میکنند.خان ملک ساسانی خاطرهای از دیدار خویش با میرزا کوچک ذکر کرده که به استعمارستیزی وی اشاره دارد:«همیشه در ضمن صحبت،از دخالتهای اجانب در ایران ناراحت بود.از مظالم ایشان و صدماتی که به آزادیطلبان زده بودند،حکایتها میکرد.» (ساسانی،ص 3) سید حسن تقیزاده هم بر این باور است که:«میرزا کوچک که آدم خیلی خوبی بود،در گیلان سر بلند کرد.در واقع حکومتی تشکیل داد. او نمیخواست خودمختار باشد.وثوق الدوله را عنوان کردند و میگفتند آنها مشروطه را از میان بردند.و میگفتند که دستگاه حکومت دزد است و راست هم میگفتند.»(تقیزاده،ص 357) «روزنامهی جنگل»در شمارهی دهم خود که روز یکشنبه 28 ذیقعده 1335 ق.25/ شهریور 1296 ش.منتشر شد،در مقالهای با عنوان «اخلاق ما فاسد است»،اوضاع عمومی جامعهی ایران را چنین به تصویر کشیده است:«امروز از هر ایرانی سوال شود که در چه حالیم؟ بدون مقدمه و تأمل میگوید مملکت خراب،ملت دچار فلاکت،ثروت معدوم،تجارت مفقود،امنیت مسلوب،فقر عمومی سرتاسر ایران را فرا گرفته،اجانب به وطن ما مستولی،قشون بیگانه در عین اظهار برادری، مشغول غارت و چپاول.انگلیسیها بهعلاوه تشکیل پلیس جنوب و تهیه تجزیه ایران،به سرعت برق آخرین قیراط حس ملی ما را با چند دانه لیره انگلیسی مبایعه شرعیه قطعیه اسلامیه نموده،بیطرفی ما را نقض،خامه ما را میدان محاربه قرار داده،وطن خراب ما را خرابتر، ملت پریشان ما را پریشانتر،خیال اصلاحات ما را عقیمتر کرده.» (ص 65) یحیی دولتآبادی نیز که یکی از کارگزاران حکومتی در اواخر قاجار و دورهی پهلوی اول است،در خاطرات خود،اوضاع عمومی کشور را نابسامان میداند:«چون روانه تهرا میگردم،در قزوین و اطراف آن عساکر روس را میبینم.مانند قشون فاتحی در مملکت مفتوح رفتار میکنند.بر تأثیرات قلبیام افزوده میشود.زحمات چندین ساله (به تصویر صفحه مراجعه شود) 2L(به تصویر صفحه مراجعه شود) وطنخواهان و دادن جان و مال و عرض خود،در راه استقلال وطن و کوتاه کردن دست بیگانگان در برابر چشم مجسم شده،بیش از پیش به زمامداران امور مملکت که اینطور وطن خود را دستخوش بازی اجانب قرار دادند،هزاران لعنت میفرستم.»(دولتآبادی،ص 118). «روزنامهی جنگل»در شمارهی سیزدهم که جمعه 24 ذیحجهی 1335 ق.20/ مهر 1296 ش.به چاپ رسید،در خصوص اهداف نهضت جنگل نوشته:«جنگلیها میگویند ایران مال ایرانی است،دست اغیار باید از استیلای به این مملکت بهکلی قطع شود.جنگلیها میگویند ایرانیان باید در خانه خود بدون تجاوز و اذیت همسایگان به راحت مشغول اصلاحات باشند.جنگلیها میگویند باید تاج و تخت قدیم ایران از مختصات شاهنشاه حریتپرور،سلطان احمد شاه بوده و این سلطان جوانبخت،دارای سطوت و ابهت شهریاران بزرگ عجم باشد. جنگلیها میگویند هیئت حاضره دولت که از فعالترین و محبوبترین رجال ایران منتخب شدهاند،در دوره زمامداری خود،تنها خرابیهای ادوار منحوسه و کابینههای ننگین قبل را باید مرمت نمایند،بلکه سعادت و رفاهیت آتیه این ملت را هم باید تأمین کنند...مرام واقعی جنگلیها،مقاصد حقیقی جنگلیها،افتتاح شورای ملی،استحکام مبانی مشروطیت،استقلال مملکت،راحتی ملت،محو ظلم و استبداد،قلع و قمع ریش تعدی و خیانت،و مصونیت وطن از تعرض دشمنان است.» (همان،ص 86). میر احمد مدنی،یکی از همراهان میرزا کوچک،در کتاب خاطرات خود «مجموعهی روزنامههای جنگل»شامل 31 شماره از 39 شمارهی «روزنامهی جنگل»-ارگان نهضت جنگل به رهبری میرزا کوچکخان -است که به همت آقای امیر نعمتی لیمائی،توسط نشر امید مهر مشهد به بازار ارائه شده است.اگرچه این کار فی نفسه درخور تقدیر است،ولی متاسفانه اشتباهات تایپی فراوانی دارد که به ارزش آن لطمه زده و امید است در چاپهای بعدی،اصلاح شود. اولین شمارهی این نشریه در روز یکشنبه 19 رمضان 1335 ق.20/ خرداد 1296 ش.منتشر شد.هیئت اتحاد اسلام،دلیل انتشار این روزنامه را،تلاش برای آگاه ساختن هموطنان با استفاده از آزادی مطبوعات عنوان کرد.رهایی خاک ایران از سلطهی استعماری کشورهای درگیر جنگ اول جهانی،دغدغهی مهم رهبران نهضت جنگل بود.در این شماره آمده است:«دولتین روس و انگلیس میگویند ما نمیرویم، وقتی که عثمانی بوده.و عثمانی میگوید ما در ایران نیامدیم مگر برای بیرون کردن آنان.روس و انگلیس هروقت رفتند،ما هم میرویم.پس این قافله تا به حشر لنگ است و ما در یک رشته دور تسلسل مقید،و باید مثل همهوقت،گرفتار سرپنجه عذاب باشیم.آقایان من!فاتحیت عثمانی و آلمان،مغلوبیت روس و انگلیس یا بالعکس چه نفعی به ما خواهد داد؟ما میگوییم همه بگذارند که تا در خانه ویران خود،نفسی به راحت کشیده،در عالم برادری به قدر یک خواهد به ما ارث دهند. زیاده بر این،خیال اصلاحات ما را عقیم نگذارند.»(ص 9) در شمارهی پنجم این نشریه که در شنبه اول شوال 1335 ق.30/ تیر 1296 ش.منتشر شده،رهبران نهضت جنگل،اعادهی اهداف نهضت مشروطه را موجب پیدایش نهضت جنگل دانستهاند:«ما به جز اطلاعات اوامر واجب الآیاعه[واجب الاطاعه]کابینه رسمی محبوب ملت ایران خیالی نداریم.تمام فداکاریها و تحمل صدمات شاقه و یگانه آزادی ما آن است که افراد ایرانی دست به دست هم داده،منتها درجه اطاعت و انقیاد را از سلطان مشروطهخواه ایران و کابینه وزرای حقشناس محبوب ملت داشته و تا آخرین نفس،این خیال مقدس را بیتردید و تغییر و تبدیل واجب العمل بدانیم.»(ص 37)
ملخص الجهاز:
"انگلیسیها بهعلاوه تشکیل پلیس جنوب و تهیه تجزیه ایران،به سرعت برق آخرین قیراط حس ملی ما را با چند دانه لیره انگلیسی مبایعه شرعیه قطعیه اسلامیه نموده،بیطرفی ما را نقض،خانه ما را میدان محاربه قرار داده،وطن خراب ما را خرابتر،ملت پریشان ما را پریشانتر،خیال اصلاحات ما را عقیمتر کرده به این خواستهها مهر تأیید میزند:«میرزا کوچک و همراهانش اهتمام داشتند که بیگانگان در امور داخلی ایران مداخله نکنند و ایران بایستی به دست ایرانی اداره شود و در قبال هر قشون بیگانه ایستادگی میکرد و سعی داشت که مقدرات کشو به مردان صالح سپرده شود تا آمال و آرزوی آزادیخواهان اجرا گردد و به همین منظور،با هر نیت ارتجاعی و استعماری مخالفت مینمود.
3/ آذر 6921 ش،قوام السلطنه و برادرش،وثوق الدوله را به یاد ملامت گرفته است:«مگر همین قوام السلطنه و برادر گرامی او به متابعت اسلافشان که بدون تعارف و ریا مصداق این شعرند:پدرم روضه رضوان به دو گندم بفروخت/ناخلف باشم اگر من به جوی نفروشم،صفحات تاریخ ایران را به خیانتهای صریحی که گمان نداریم منصفانه بتوان انکار نمود،لکهدار نکردهاند؟در چندین نوبت زمامداری خود،چه اثری جز اثرات خیانت و بدکاری،وطنفروشی،غارت و هزاران معایب ناگفتنی به یادگار گذاشتند که امروزه بتوان همان اثر را ترتیب داده وجدانا تقدیق نمود که ممکن است از وجودشان بعدها از برای اصلاح خرابیهای طاریه متنفع گردید؟»(همان،ص 311) دکتر عبد الحسین نوائی در معرفی خاندان وثوق الدوله و قوام السلطنه، به دیدگاه«نشریهی جنگل»صحه میگذارد و مینویسد:«اعضای این خاندان همه اهل معامله هستند."