ملخص الجهاز:
"(به تصویر صفحه مراجعه شود) بررسی کتاب شعر باجهی نفرین اثر مریم هوله شاعری سرشار از کشف و شهود رضا عامری مریم هوله سال 7531 در تهران بهدنیا آمد.
این شوخ چشمس و هزلآلودگی حتا اگر به «ادب دزدان طبیعی تهران برمیخورد»نگاه ناگزیر و عصیان آنارشی یک شاعر است: عصیانی در قبال نظم نثری زندگی.
من یک عنصرنیستم/مجموعه لحظاتی هستم/که عناصر حیات/دچار جنون آنی بودهاند/من یک عنصر نیستم/زبانی هستم/ که پیشنهاد میکنم/با آن/سخن بگویید در شعر پایانی کتاب،ریق-که یکی از اشعار موفق اوست-شاعر با نوعی موسیقی و شطح ایجاد فضایی استفهامی و مدرن میکند که از طریق موسیقی وزنی(نیمایی)ایجاد شده است.
به من پلاستیکی از تمدنتان اضافه میکنید؟دستهدار هم نباشد اشکالی ندارد/ باجهی نفرینم را دیشب دزدیدهاند/تعجب میکنم/مگر فاحشهگان سواد نوشیدن آن را داردند؟ این خصوصیت از آنجایی برمیخیزد که شاعر امروز دیگر تجربهی خود را با واقعیت مقطوع میبیند،یا واقعیت آنچنان پیچیده و متکثر شده که جز گزارشی فرمی از آن غیرممکن مینماید.
مانی سایهی من/من سایهی او/نمیدانست اگز سراسم بودن و سایهشدن/دعوایمان شود /یکی از ما دوتن/برای همیشه میمیرد شاید این خصوصیت در کار هوله از آنجا ناشی میشود که عنصر مرد-زن تفکر کلاسیک را وانهاده است.
و این منم/ که در ساعات باروتی خود/آپارتمانها را به آتش میکشم/لیلیکنان؛اتهام بستن برای من کار دشواریست/راحتطلبیام مرا به محکومیت کلاغپر/میان زندانها و چوبههای دار قانع میکند اما او با تکهتکه گفتن و توجه به متون دیگر میخواهد به گونهای از ساختار عمودی شعر مردانه ساختارزدایی کند."