ملخص الجهاز:
"(به تصویر صفحه مراجعه شود) ولد زن(کورش کرمپور) دخل و تصرف در مرگهای ما جرمی بود که باید مرتکب میشدم در زندگی شریکم نبود و تنهایی قمار کردم حالا به یادگار در کادر حلقهی دار به کی نگاه کنم!؟ اثر انگشتم پای هر پوستی بود اما به شهادت اشیا چیزی را در زندگیاش جابهجا نکردم و پوستی بدون خیانت به تنم چسبیده است حالا شهادت طلبم این لکههای خون،فقط میتواند کار چشم من باشد شهادت طلبم حتا از این چارپایه که زیر پایم میخواهد بلغزد میخواهم شهادت بدهد چهقدر با زبان درخت با چوبها حرف زدم تا تنها نباشند از باد که مرا با دستهای بسته از اینسوی به آنسوی میبرد میخواهم که شهادت بدهد چیزی به جز گهوارهی آرامش مثل من در این لحظه نیست و من به جای همهی موهای بادآورده و بلند میله لمس میکردم و من از مرگ شهادت میطلبم میخواهم بگوید: او داشت جور دیگری از این دنیا میرفت من مرگ او بودم و من مرگ او بودم شما در مرگ مثل او هم دخل و تصرف کردید شما بگویید ما دیگر مرگهای خودمان نیستیم او گفته است من دیگر برای کسی مرگ نخواهم شد عباس صفاری قدیس خیابان هشتم کارش به کار کسی نیست."