خلاصة:
در آثار بهزاد با ترکیببندیهایی مواجه میشویم که فراست و تیزبینی بهزاد را مینمایانند.نظمی خاص همه اشیاء و اجزاء تصویر را در برگرفته است و در پس همه عناصر بصری متکثر،تمایلی به وحدت دیده میشود.این وحدت بیننده را هدایت میکند تا به همه چیز و همهجا نظر افکند و حتی کوچکترین اجسام و شکلها از روی دریغ نخواهند شد.
ملخص الجهاز:
"دور خلافت چون بهارون رسید رایت عباس بگردون رسید نیم شبی پشت بهمخوابه کرد روی در آسایش گرمابه کرد موی تراشی که سرش میسترد موی بموش بغمی میسپرد کای شده آگاه ز استادیم خاص کن امروز بدامادیم خط بتزویج پراکنده کن دختر خود نامزد بنده کن طبع خلیفه قدری گرم گشت باز پذیرنده آزرم گشت گفت حرارت جگرش تافتست وحشتی از دهشت من یافتست بیخودیش کرد چنین یافه گوی ورنه نکردی زمن این جستجوی روز دگر نیکترش آزمود بر درم قلب همان سکه بود تجربتش کرد چنین چند بار قاعده مرد نگشت از قرار کار چوبی رونقی از نور برد قصد به دستوری دستور برد کز قلم موی تراشی درست بر سرم این آمد و این سر بتست منصب دامادی من بایدش ترک ادب بین که چه فرمایدش هر گه کاید چو قضا بر سرم سنگ در اندازد در گوهرم در دهنش خنجر و در دست تیغ سر بدو شمشیر سپارم دریغ گفت وزیر ایمنی از رای او بر سر گنجست مگر پای او چونکه رسد بر سرت آن ساده مرد گو ز قدمگاه نخستین بگرد گر بچرخد گردن گرابزن ورنه قدمگاه نخستین بکن میر مطیع از سر طوعی که بود چون قدم از منزل اول برید گونه حلاق دگرگونه دید کم سخنی دید دهن دوخته چشم و زبانی ادب آموخته تا قدمش بر سر گنجینه بود صورت شاهیش در آیینه بود چون قدم از گنج تهیساز کرد کلبه حلاقی خود باز کرد زود قدمگاهش بشکافتند گنج بریز قدمش یافتند هرکه قدم بر سر گنجی نهاد چون بسخن آمد گنجی گشاد گنج نظامی که طلسم افکنست سینه صافی و دل روشنست 1 محل قرارگیری کتیبهها در بخش پایین تصویر چهار کتیبه در کنار هم بهطور متوالی قرار گرفتهاند."