خلاصة:
عرفان عملی یا سیر و سلوک اساس عرفان و زیربنای آن است؛ چه اینکه عرفان نظری بازتاب و انعکاس عرفان عملی و تعبیر و تفسیر یافتهها و برونداد سلوک و شهود خواهد بود. عرفان عملی که در آن، طی مقامات و منازل تا فتح قلههای بلند کمال در جهت قرب و وصال صورت میگیرد، براساس آموزههای اسلام ناب محمدی دارای مبانی عقلی است که علامه طباطبایی به استخراج و تبیین آنها پرداخته و در مقالة حاضر براساس دیدگاه وی که در رساله الولایه انعکاس یافت، مورد بحث و بررسی قرار گرفته است که عبارتند از: امکان راه¬یابی به ملکوت، معرفت نفس شهودی، ولایتگرایی و شریعتمداری براساس ظاهر و باطن آن. عرفان عملی یا سیر و سلوک اساس عرفان و زیربنای آن است؛ چه اینکه عرفان نظری بازتاب و انعکاس عرفان عملی و تعبیر و تفسیر یافتهها و برونداد سلوک و شهود خواهد بود.عرفان عملی که در آن، طی مقامات و منازل تا فتح قلههای بلند کمال در جهت قرب و وصال صورت میگیرد، براساس آموزههای اسلام ناب محمدی( دارای مبانی عقلی است که علامه طباطبایی به استخراج و تبیین آنها پرداخته و در مقالة حاضر براساس دیدگاه وی که در رساله الولایه انعکاس یافت، مورد بحث و بررسی قرار گرفته است که عبارتند از: امکان راهیابی به ملکوت، معرفت نفس شهودی، ولایتگرایی و شریعتمداری براساس ظاهر و باطن آن.
Practical mysticism or the mystic journey is the base and foundation of mysticism because theoretical mysticism is in fact the reflection of practical mysticism and is the expression and interpretation of the discoveries of one's journey and intuition.
Practical mysticism – in which various levels and stations are passed through to achieve perfection and become close and united with God – has rational bases، based on Islam's teachings، which are extracted and explained by Allamah Tabataba'i. These bases، elaborated in his book "Al-Velayah"، are discussed in this article and are as follows: the possibility of reaching to Malakoot (the Dominion of God)، intuitional knowledge of the soul، tendency to saintship and being religious on the base of religion's apparent meaning and hidden meaning.
ملخص الجهاز:
"معلوم است که ثمرة شیرین و دلنشین شناخت شهودی نفس، فقرشناسی وجودی و ذاتی و سپس گامنهادن در وادیهای حیاتبخش و روحافزای فنای فعلی، صفاتی و ذاتی است تا انسان به مرتبة توحید تام نائل آید و اینهمه را با دکترین عبودیت و گفتمان مسلط شریعتگرایی تحصیل کند که: «واعبد ربک حتی یأتیک الیقین» (حجر: 99) و این «حتی»، برای تفدیه است، نه تحدید تا در هیچ مرحلهای شریعتگرایی و التزام به احکام الهی و رعایت حدود و مرزهای تعیینشده ترک نشده و سقوط تکلیف معنا و مبنایی در عرفان عملی اسلامی_ شیعی نیابد و تفکیک گفتمان فقاهتی از طریقتی یا جداسازی شریعت از طریقت و آنگاه حقیقت پیش نیامد؛ چنانکه برخی بر این باور بوده و هستند که طریقة «معرفت نفس» از راه شرع مقدس نرسیده و مشایخ طریقت نیز برای تربیت و تکمیل مریدان خود دستورهایی تهیه کرده و به اجرا گذاشتند و انشعاباتی به وجود آوردند که این عقیده (طرح و تبییننشدن راه معرفت نفس برای معرفت خدا) و عمل (صدور دستورهایی مندرآوردی و خارج از حدود شریعت) روزبهروز طریقت را از شریعت جدا کرد؛ تا آنجاکه طریقت و شریعت درست در دو نقطۀ مقابل استقرار یافتند و نغمة «سقوط تکلیف» از برخی افراد بلند شد و نطفة انحرافها و تحریفها و بدعتها در دین و شریعت منعقد گشت و عرفانهای انحرافی و معنویتهای نوظهور شریعتگریز پا به عرصة سیر و سلوک گذاشتند."