ملخص الجهاز:
"اینکه چه شده و چه بر سر هنر این کشور آمده تا امروزه هنرهای ملی ما جنبهی کاربردی بسیار ضعیفی یافته و از نظر کیفیت سیر نزولی را طی میکنند و هنرهای نوین وارداتی از غرب نیز در جهتی بیگانه و نامأنوس از مخاطبین خود حرکت میکنند؛احتیاج به پژوهش،تحقیق،بررسی و ارائهی برنامههای عملی مناسب داشته و به دلیل رسالتی که دانشگاههای هنری در زمینهی تعلیم و جهتدهی به هنرمندان آیندهی کشور دارند،لزوم توجه و بازنگری به شیوههای آموزشی در مراکز هنری از مهمترین مسائل است.
تجربهی بدست آمده باید دیدگاه مسؤولین و برنامهریزان آموزش هنری را باز کرده و لزوم توجه و دقت کافی را در بازنگری و تدوین برنامههای آموزشی و اختصاص دادن واحدهایی برای دانشجویان نقاشی در زمینهی نگارگری ایرانی- جامع هنرهایی مثل تذهیب،تشعیر،گل و مرغ و طراحی سنتی است-هم بصورت نظری و هم بصورت عملی روشن کند؛تا هنرمندانی که از دانشگاههای هنری فارغالتحصیل میشوند حداقل آشنایی را با پیشینهی هنری سرزمین خود داشته و با پویایی و عشق به هنر در روند رشد هنری خود به یافتههای عمیقتر و اصیلتر دست یابند.
با این روشهای غلط و تقلید کورکورانه،دانشجویانی را تربیت کردهاند که به خوبی آثار و زندگی هنرمندانی چون گوگن، و نگوگ،مانه و غیر و را میشناسند ولی اکثرا حتی به این نکته آگاهی ندارند که کمال الدین بهزاد و حسین بهزاد دو نگارگر متفاوت در دو زمان مختلف بودهاند،و دیده شده که حتی هردو را یکی پنداشتهاند-اینکه آیا تا به حال یکی از آثار آنها را دیده جوان هنرمند ایرانی میبایست با بررسی و تفحص در آثار استادان هنری ایران تعالیم خود را کامل نماید،هنری که حتی به تأیید نظریه پردازان غربی،اندیشهای ژرف در نهان و آشکارش هویداست."