ملخص الجهاز:
"رابطه روانشناسی و اقتصاد از آنجا که هدف اقتصاد غرب, فراهم کردن نیازهای مادی انسان است و مکاتب گوناگون اقتصادی غرب, شالوده تحقیقات و نظریات خویش را بر این بنا نموده اند که « انسان عقلا ئی در پی حد اکثر کردن سود مادی خود میباشد »؛ بنا بر این از هر وسیله ممکن از نفوذ سیاسی و اجتماعی و تلاش در وضع قوانین و استفاده از آن در جهت منافع خویش گرفته تا بهره گیری از علوم و تکنولوژی برای رسیدن به این هدف بهره برداری می نمایند و استفاده اقتصاده غرب از یافته های روانشناسی نیز دقیقا در همین راستا قرار می گیرد.
با توجه به این طرز بر خورد, دور از انتظار نیست که با مراجعه به تاریخچه روانشناسی مشاهده کنیم که پایه گذاران گروههای تحقیق و موسسین دانشکده های مشهوری که در زمینه تحقیقات روانشناسی صنعتی, روانشناسی حرفه ای, راهنمایی شغلی و 000 به تحقیق می پردازند, عمدتا صاحبان کارخانجات بزرگ و تجاوز و بازرگانان عمده هستند 7 که برای حل مشکلات و پیچیدگایهای مسائل کارگری و فروش خود و بعضا در جهت سوء استفاده از روانشناسی برای بهره برداری بیشتر از نیروی کار ارزانتر و بالا بردن ضریب اطمینان عدم اعتصابات و 000 دست بر امان روانشناسان شده اند.
از آنجا که امروز روانشناسی مسلما این اصل را باور ندارد, در تحقیقات و نتیجه گیریها و دستور العملهای تربیتی و کاربردی خویش آنرا به حساب نمی آورد بلکه رفتار انسان را محصول دو عامل جبری »توارث و محیط« میداند و در نتیجه برای حجت بخشیدن یا تغییر رفتار, تنها سعی در فراهم آوردن محیطی دارد که فرد را جبرا در مسیر دلخواه براند, ولی از دیدگاه اسلامی انسان آزاد آفریده شده است تا با اراده و انتخاب آگاهانه راه خویش و سر نوشت خود را تعیین نماید."