ملخص الجهاز:
"صدای خندهام در حیاط خانهی پدر بزرگ میپیچد.
مادر بزرگ سرش را از تو قرآن بلند میکند و میگوید: «تهران چهطور بود؟» صورت درشت پدر بزرگ پر اخم میشود.
مادر کنار پدر ایستاده است.
» مادر گردن کج میکند و زل میزند به پدر.
حوری نگاه عمه شهلا و عمه مینا میکند و یک لنگه ابرویش را میدهد بالا.
» فریاد پدر بزرگ همه را ساکت میکند.
مادر مرا از وسط حیاط جمع میکند.
عمو صابر مثل مادر بزرگ است،لاغر و کوتاه.
عمو شاهد مثل پدر بزرگ درشت است و بلند.
پدر بزرگ از اتاقش بیرون نیامده است.
بوی شامی کبابی که مادر برای راهمان درست کرده حیاط را پر کرده است.
پدر بزرگ از اتاقش بیرون نیامده است.
مادر بزرگ از زیر قرآن ردمان میکند.
پدر بزرگ به چارچوب در چوبی تکیه داده است.
چادرش را رو سرم میاندازد.
حوری برای پدر لقمهیی شامی درست میکند."