خلاصة:
زمانیکه«مارکنی»وسیله جدیدی برای ارسال پیام ساخت،نمیتوانست روزگاری را تصور کند که مرکب راهوار امواج،نه فقط پیام انسانها،بلکه خود انسانها را با همهء خویشاوندان،شیوهها و اسباب زندگیشان برروری خود مینشاند و بیهیچ گذرنامه و محدودیتی به ورای مرزها و موانع به سیر و سفر میبرد.به اعتباری،به یمن چنین مرکب پرظرفیتی است که پنداشته میشود«ما در جهانی زندگی میکنیم که در آن،مرزها بیش از پیش در حال فرو ریختن است و در عصری به سر میبریم که محصولات تکنولوژیک-و به ویژه تکنولوژی ارتباطات-لازمهء حیات بشری هستند.»1 اینک رادیو و تلویزیون از اجزای اصلی عالم کنونی گشته و جایگاه خاصی در آن دارد،که اگر این ابزار نبود،عالم،علیل و ناقص الخلقه بود،به عبارت دیگر،پیدایش،گسترش و کارکردهای روزافزون رادیو و تلویزیون،بشر امروزی را به نسبتی با تلویزیون کشانیده است که اکنون اگر از اوصاف بشر بپرسند،شاید بتوان گفت که«بشر عصر ما،جاندار تماشاگر تلویزیون است.»2 گزارش کمیسیون«مک براید»سازمان یونسکو اذعان میدارد که پیدایش تلویزیون رویداد بسیار جالبی بوده است و شاید این وسیله،بهتر از هریک از رسانههای جمعی دیگر پیشرفتهایی را که در امر ارتباط پدید آمده در خود خلاصه میکند.3در واقع، تلویزیون جامعترین و جاذبترین وسیلهء ارتباطی به شمار میرود4که نه تنها امکان حضور و پخش آن در همه جا،بلکه ماهیت آن نیز اهمیت دارد. قابلیتهای تکنولوژیک تلویزیون چنان است که این رسانه میتواند در مقایسه با سایر رسانهها به جز فیلم و ویدئو،محتوایی نزدیکتر به زندگی واقعی ارائه کند.5در واقع،در نتیجهء همین توان فوق العادهء تلویزیون در به نمایش گذاردن محتوای زندگیگونه است که بیش از سایر رسانهها نیز مورد استفاده قرار میگیرد،تا آن اندازه که از نظر«مک لوهان»کانادایی، تصویر تلویزیونی تماشاگر را با تمام وجود به مشارکت برمیانگیزد و به همین جهت وی تماشای تلویزیون را با حس لامسه مقایسه کرده است،گویی تماشاگر صحنهء تلویزیون را با چشمان خود لمس میکند.6 به نظر میرسد که بشر امروز،کفایت بیشتری برای ارزیابی تجربههای یک قرن زندگی با رسانههای تصویر متحرک و بیش از نیم قرن زندگی با تلویزیون را یافته باشد.مطالعهها و اظهارنظرهای مختلف،بیانگر آن است که اگرچه،قدرتی که این ابزار نوین تکنولوژی در اختیار انسان قرار داده است، موجب تسهیل ارتباطات و گوچک شدن جهان شده شده و مایهء شادمانی و مباهات است،اما از سوی دیگر، مناسبات ایجاد شده بین اسنا و این وسایل و همچنین قدرتی که این مخلوقات بر خالق خویش- یعنی انسان-اعمال میکند،اندیشمندان را در فضایی از ابهام و تردید قرار داده است. این عبارت که«رسانهها مثل هر ابزار دیگری همچون چاقویی است که میتواند برای بشر مفید یا مضر باشد»زیرا آنقدر کلی و عوامانه است که تبیین روشنی از بحث موردنظر ارائه نمیدهد.نفوذ بیش از پیش پدیدهء تماشا در میان مردم،در حیثیت اجتماعی و نیز درجه،علاقه به اشیا و وقایع و بهطور کلی 2Lزندگی آدمی،قلمروهای نوینی را به وجود آورده است که نیازمند بازنگری و ارزشیبابی است.ما در این بحث قصد داریم تا به آن دسته از مباحثهها و اندیشههایی بپردازیم که بیشتر جنبهء روشنگری و انتقاد دارد.برخی از منتقدان به کارکردها و آثار منفی رسانهها تلویزیون،که جنبهای عمومی و کلی دارند، توجه داشتهاند؛ما نیز مطلع بحث را با این نظرات کلی آغاز میکنیم.
ملخص الجهاز:
"برخی از صاحبنظران تأمل ژرفتری در این زمینه نموده و به ماهیت این ابزار و آثار منفی عمیقتری که در زندگی بشر دارند عنایت داشته و کارکردهای این وسایل را در خاستگاه آن،یعنی غرب و به ویژه آمریکا مطمح مظر قرار میدهند:«ماهیت این اشیا و ابزار در سیر تحول تاریخی جوامع بشری در مغرب زمین تعین یافته است و نمیتوان نمور ظاهری این اشیا را،آنسان که عقل متعارف- (به تصویر صفحه مراجعه شود) که خود با اعتبارات و منطق همین روزگار میاندیشد-درمییابد،بدل از حقیقت آنان گرفته و نسبت این اشیا را با اصل تمدن غرب و غایتهایی که به ایجاد این مصنوعات منتهی شده است،انکار کرد.
«بیر یوکف»،نویسندهء کتاب«تلویزیون و دکترینهای آن در غرب»نیز به این مهم اشاره میکند:این خواست طبیعی مردم است که تلویزیون را به عنوان«آیینهء زندگی»حقیقی، منبع آخرین اطلاعات عینی و واقعی،آورندهء فرهنگ و هنر به آستانهء خانهها و یاری که میتوان با او به رایزنی نشست،مطمح نظر قرار دهند و به آن به منزلهء یک دوست بنگرند،لیکن سیاستبازان و ایدئولوگهای غربی،به تلویزیون نه تنها به عنوان وسیلهای مهم در شکل دادن به«افکار عمومی»مردم کشورشان، بلکه به مثابهء مؤثرترین رسانه برای تبلیغ سیاست برون مرزی خود مینگرند.
وی در مقالهای تحت عنوان«دزد وقت،خدمتکار بیوفا»مینویسد: اگرچه قرار است تلویزیون برای بچهها که نیازمند آشنایی با محیط و دنیای اطراف خود هستند،پنجرهای به سوی جهان واقعی باشد، اما این وسیله نه تنها به کودکان در مورد دنیا آگاهی نمیدهد،بلکه حتی غالبا به آنان یک تصور دگرگونه را ارائه میدهد."