خلاصة:
زیرا او در دورهای میزیست که غلبهء فرهنگ ایرانی بر مغولان تحقق یافته و وضع سیاسی در ایران به آرامش گراییده بود.به همین جهت ،رشید الدین در قدرت و عظمت و سقوط و زوال افراد و دولتها،علاوه بر مشیت الهی،به عامل ارادهء انسانها نیز اشاره میکند.جامع التواریخ از منابع معتبر تاریخی دورهء ایلخانان محسوب میشود.رشید الدین فضل الله همدانی هدف از ثبت رویدادهای تاریخی را عبرت عالمیان و آیندگان میداند؛که بر آگاهی آنان افزود،در زندگی راهنمایشان شود.او در شیوهء تاریخنگاری خود،در وهلهء اول،به مشاهده ارج مینهد و،به همین جهت،شرح رویدادهای دورهء هر مورخ را معتبرتر میشمارد و برای درک صحیحتر رویدادها از شیوه مقایسه استفاده میکند و در مورد تاریخ گذشتگان روایات متواتر را ترجیح میدهد.رشید الدین به قضاوت آیندگان توجه دارد و،با اینکه از کارگزاران ایلخانان است،سعی در نگارش حقایق دارد.از ابتکارات رشید الدین پرداختن به تاریخ تطبیقی است. رشید الدین معتقد است که مورخ برای نوشتن تاریخ به آگاهی از علوم دیگر؛از جمله: جغرافیا،نجوم و...نیاز دارد و باید تأثیر عوامل روانی را در شکست با پیروزی دولتها و ملتها در نظر گرفت. در عقیدهء عموم مورخان این دوره،سیر مشیتی تاریخ-که از غلبهء مغول با توسل به زور و شمشیر بر ملت با فرهنگ ایرانی نشأت میگرفت-متجلی است.دیدگاه تاریخی رشید الدین نیز،با اندکی تمایل در جهت توجه به عملکرد انسانها،مشحون از اعتقاد به سیر مشیتی تاریخ است؛
ملخص الجهاز:
"(همدانی، 3731،ص 435) رشید الدین در جامع التواریخ به تاریخ مغولان،اقوام مغول و فرزندان هر قوم و پادشاه و سپس به اصل تاریخ و وقایع پرداخته است و ترتیب زمانی را رعایت کرده و وقایع را سال به سال آورده است و مینویسد:"چه در اوایل حال حکایات او(چنگگیز) سال به سال مفصل معلوم نبوده و بعد از آن آنچه سال به سال در دفاتر و تواریخ مغول آمده،بر سبیل تفصیل ساخته میآید"(همدانی،3731،ص 603)و معتقد است مورخان پیشین رعایت ترتیب وقوع حوادث را کمتر داشتهاند و به همین جهت فایده کاملی از آنها حاصل نشده است و به مقایسه و نقد تواریخ پیشین با تاریخ خود میپردازد و مینویسد:"تاریخ سال به سال که مرحوم ابن الاثیر نهاده،اگر چه سعی بسیار نموده،لیکن حکایت هر پادشاهی مضبوط نیست و کیفیت آن کما بیش بر ولا و ترتیب معلوم نمیشود".
در مورد غازان نیز همین باور را دارد؛ چون ایزد تعالی در ازل خواسته باشد که بندهای را سعید آفریند و او را به انواع تایید مخصوص گرداند،هنگام امتزاج مواد مزاج او قابلیت سعادت در طینت و جیلت او مخمر و مرکوز گرداند و لفظ گهربار نبوی بر تحقیق این معنی و تصدیق این دعوی دلیلی واضح و برهانی لایح است که"السعید من سعد فی بطن امه"و بعد از آن مربی عنایت رباین او را در مهد تربیت به دست عنایت میپروراند و بر سبیل تدریج به مدارج کمال میرساند و به مرور شهور به نظر در حقایق امور او را ارشاد میکند تا تأمل در احوال صور و معانی کرده بر حقیقت و بطلان هر چیزی اطلاع یابد و به واسطهء آن تدبر و تفکر آثار سعادت او از قدرت به فعل رسد و آنچه مقتضی سر حکمت الهی در ضمن ارادت آن سعادت باشد بر وفق نص:" و کان امر الله قدرا مقدورا "به ظهور پیوندد."