ملخص الجهاز:
در مورد هگل لفظ دائرةالمعارف رادر صورتی میتوان به درستی بکار برد که تمامی فلسفه او نوعی دائرةالمعارف دانستهشود،آن هم نه بمعنای مجموعهای از اطلاعات و معلومات بلکه این فلسفه بنحوی(1)- setsid?epolcycnE (2)- emsilarutaN که هگل آنرا بیان داشته است ضروره به تمام رشتههای دانش بشر گسترش مییابدو اصول آن در واقعیت امور تحقق یافته تلقی میشود.
چنانکه اشاره شد اگر قبول داشته باشیم که استحکام منطق هگل تنها از اینجهت نیست که توجه به صیرورت هستی دارد بلکه از این جهت نیز هست کهصیرورت هستی نیز خود کاملا منطقی و دیالکتیکی است،به ناچار باید بپذیریمکه«بحث المعرفه»3بمعنائی قابل اطلاق بر«هستیشناسی»آست و همین امر در موردهر شناختی معتبر است.
هگل در مورد شناخت حوادث تاریخی نظر خود را بطریقاولی صادق میداند و اعتقاد دارد که منطق تاریخی است و تاریخ منطقی و بحثدر حوادث تاریخی چیزی بهجز کوشش برای دریافت ضرورت منطقی این حوادثنیست.
طبیعی است که توجه اصلی هگل بیشتر بههمین نوع سوم تاریخنویسی است و با اطمینان نه فقط دریافت صحیح حوادث تاریخی را بدون تفکر فلسفی مقدور نمیداند،بلکه اصلا بحث اصلی خود را ازاینجا آغاز میکند.
یعنی به نظر هگل در واقع تاریخ و عالم تاریخ روحاست ازین لحاظ که روح کوشش دارد از خودآگاه شود و خود را آزاد سازد واین آگاهی و این آزادی مقدور نمیگردد مگر بنحو تدریجی و بطور دیالکتیکی.
درست است که هگل جزئیات را بمنظور مصور کردن نظریه خود مورد مطالعهقرار میدهد ولی گفتههای او نه فقط از لحاظ فلسفه تاریخ بلکه حتی از لحاظعلم تارخی بنحوی که امروز موردنظر مورخان است فوقالعاده جالبتوجه استو اطلاعات او،خاصه نحوه برداشت او از حوادث و استدلال او اعجابآورمینماید.