ملخص الجهاز:
"ولی پر واضح است که چارهای جز قبول راهحل دیگری وجودندارد:یعنی مطالعات ادبی شیوههای مخصوص بخود دارد که معتبربوده و بدون اینکه همیشه با شیوههای علوم طبیعی یکنواخت باشندمعذالک شیوههای فکری بشمار میروند.
چرا درباره شکسپیر مطالعه میکنیم؟پر واضح است که قبل از هرچیز وجوه اشتراک میان او و هر فرد دیگرمورد علاقه ما نمیباشد،در غیر این صورت ما میتوانستیم درباره هرفردی در جهان مطالعه و تحقیق کنیم،و همچنین به وجوه اشتراک میاناو با هر انگلیسی،هر فرد دوره رنسانس یا زمان الیزابت،هر شاعر،هرنمایشنامهنویس و حتی نمایشنامهنویس دوره الیزابت توجه نمیکنیمو گرنه ما قادر میبودیم که درباره دکر{P13P}یا هیوود{P14P}نیز تحقیق نمائیم.
بلکه ما در پی آنیم که ویژگیهای شکسپیر و آنچه که او را شکسپیر کردهاست،کشف کنیم،و روشن است که در سطح فردی این مسئله دارایارزش فراوان است،و حتی زمانیکه ما در محدوده مطالعات ادبی،یکدوره،یک نهضت و یا یک ادبیات ملی مفروض را بررسی میکنیم،بهجنبههای فردی،ویژه و نهادهائی که آنها را از مجموعههای مشابه متمایز{P(11)-بندت کروچه ecorC ottedeneB ،مؤلف:«نظریه و سرگذشت تاریخنویسی»،ژنو 1968P} {P(12)-این مسائل بطور عمیقتر بوسیله موریس ماندل بوم.
بنابراین،مسئلهای که با آن روبرو هستیم دو راهحل را میپذیرد:اولین راه حل که اعتبار علوم طبیعی رایجش کرده است به تشابه و نزدیکیشیوۀ علمی و شیوۀ تاریخی مربوط میگردد و در نتیجه در گرد-آوری رویدادها و یا طرح«قوانین»تاریخی که از هر جهت جنبه کلیدارند خلاصه میشود.
این مجادله میان کل و جزءتازگی ندارد،از زمانیکه ارسطو جهان شمولی شعر و در نتیجه فلسفیبودن آنرا نسبت بتاریخ که به مسائل خصوصی و جزئی میپردازد،اعلام کرده است،چنین مجادلهای در ادبیات وجود دارد."