ملخص الجهاز:
"به عبارت دیگر رهبران منتخب اعضاءاند و باید به افکار عمومی انتخابکنندگان خود و تمایلات آنان احترام بگذارد،نتیجه این که افرادی که به عنوان رهبر و نماینده احزاب و گروههای سیاسی در عرصه سیاست فعالیت میکنند نفوذ و اعتبار آنان تا حدی است که مجری اراده اکثریت اعضاء گروه خود باشند.
مثلا به موجب این تقسیمبندی لاسول مارکس را فقط صاحبنظریه میداند درحالیکه لنین به نظر او در عین حال مدیر،انقلابی و صاحبنظریه است طبقهبندیهای متعدد دیگری درباره افراد از لحاظ خلقوخوی وجود دارد ولی آیا میتوان گفت که با قرار دادن افراد در یکی از این طبقهبندیها امور و حوادث سیاسی آسانتر توجیه و مفهوم میشوند.
یک سیاستمدار ممکن است در جریان حوادث آگاهانه و بهطور ارادی انقلابی شود ولی با مطالعه شرح حال شخصیتهای انقلابی مشهور میتوان نظر داد که به علت وجود طبع و خوی انقلابی،این شخصیتها وسایل و راه حلهای غیر قانونی را به وسایل و امکانات قانونی ترجیح میدهند و نبودن مجاری قانونی کافی برای شرکت دادن همه افراد در زندگی سیاسی و حل اختلافات سیاسی،یکی از دلایل مسلم انتخاب راههای انقلابی است.
به بیان دیگر آیا شخصیتهای مشهور و بزرگ تاریخ،آفریننده حوادث بزرگی تاریخی بودهاند و توانستهاند جهت تاریخ تغییر دهند و یا این شخصیتها جزئی از عواملی هستند از کل عوامل تعیینکننده مسیر تاریخ؟بعضی از متفکران عقیده دارند که عامل شخصیت وقتی مؤثر است که در مسیر تاریخ باشد و فقط ممکن است -------------- (1)-فرانس،آناتول:عقاید ژرم کوانیار-ترجمه کاظم میرعمادی اصفهانی،مطبوعاتی صفی علیشاه،تهران 7231."