ملخص الجهاز:
"از زبان سعدی: یکی را عسس بر ستون بسته بود، همه شب،پریشان و دلخسته بود.
بگوش آمدش در شب تیره رنگ، که شخصی همی نالد از دست تنگ.
شنید این سخن دزد مسکین و گفت: «ز بیچارگی،چند نالی به خفت؟ برو شکر یزدان کن ای تنگدست!
که دستت عسس تنگ برهم نبست!
مکن ناله از بینوائی،بسی، چو بینی ز خود بینواتر کسی.
» (به تصویر صفحه مراجعه شود)"