ملخص الجهاز:
"بیشک یک تأویل بعدی میتواند اهمیتی پیدا کند ولی تنها یکی از عناصریست که پذیرش اثر را امکان پذیر میکند و نه مانند اثر فولکلور تنها خاستگاه آن نقش تأویلگر اثر فولکلوریک نباید نه با نقش خواننده،نه نقش گزارشگر آثار ادبی و نه نقش مؤلفان آنها اشتباه گرفته شود.
در میان برخی این گرایش وجود دارد که براساس انگارهء«شاعر ادبی»،خود را«نویسندگان فولکلوریک»معرفی کنند ولی این فراگذاری، نادرست است،«شاعر فولکلور»درست برخلاف«شاعر ادبی»بنا به گوشزد بسیار درست آنیچکوف-محیط جدید نمیآفریند و با هرگونه خواست تغییر دادن محیط یکسره بیگانه است:قدرت تام سانسور پیشگیرنده، هر کشاکش میان اثر و سانسور را ناکام میکند و نوع خاصی از شرکتکنندگان در آفرینش ادبی میآفریند و شخصیت آنها را وادار به رها کردن هرگونه احترام برای چیرگی بر سانسور میکند.
اثر با داشتن فضای ادبی دیگر،سنت دیگر و مناسبت متفاوتی با ارزشهای هنری،تأویل نوین پیدا میکند:این دخول فرم را که در وهلهء اول به نظر میرسد هنگام وامگیری آن پیشبینی شده بود،نباید با مدل یکی دانست:بنا به گفتهء پژوهشگر روس،تینیانون،در این فرمهای هنری گونهای تغییر کارکردها روی میدهد.
خطای قابل توجه دیگر رمانتیکها هنگام تعریف فولکلور،علاوه بر خودبهخودی دانستن آن چنین است: براساس این دیدگاه،تنها مردمی که با اختلاف طبقاتی بیگانه و گونهای شخصیت جمعی،یک روح و یک ایدئولوژی دارند و تنها جامعهای بدون هیچ بیان فردی از فعالیت انسانی،میتوانند مؤلف فولکلور باشند و در آفرینش جمعی شرکت کنند.
تنها در یک حالت،شعر شفاهی به دلیل جوهرهء خود از چهارچوب فولکور خارج میشود و دیگر آفرینشی جمعی به شمار نمیرود:هنگامی که یک جامعهء دارای حرفهایهای بسیار و سنتی محکم،با برخی محصولات هنری چنان دلسوزانه برخورد میکند که میکوشد به هر وسیله شده آنها را بدون کوچکترین تغییری نگه دارد."