خلاصة:
انقلاب اسلامی ایران ونظام برآمده از آن،در بسیاری از جهات با نظریههای کنونی و تجربهشده در زمینه انقلابها و چگونگی رخداد آنها متفاوت است.همچنین با نظریات و ایدئولوژی حاکم بر انقلابها مانند نوع رهبری و با دیدگاههای رایج دولت در عرصه علم و سیاست و اشکال دولت متفاوت است.یکی از نظرات مطرحشده در چند دهه گذشته در مورد کشورهای جهان سوم، نظریه«رانتی»بودن این دولتهاست.این مقاله ضمن بازخوانی نظریه«دولت رانتییر»،انطباق آن را با نظام جمهوری اسلامی ایران مورد ارزیابی قرار میدهد و اثبات میکند که جمهوری اسلامی ایران به رغم دارا بودن شباهتهایی با دولتهای رانتی،در این مورد نیز استثناست و نمیتوان آن را کاملا در زمره دولتهای رانتی قرار داد.
This article tries to explain the Islamic revolution using a
multi-cause solution. This model explores the Islamic
revolution in three levels: indirect structural elements, direct
voluntary elements and intermediary elements. At first level,
the emphasis is on structural elements of social condition
which have created unnormal opportunities or obstacles,
since the renewal process in Iranian revolution has played a
pivotal role in creating such a social condition. At the level of
voluntary elements, executers of the revolution and their
power to mobilize people and how and why some people and
groups are absorbed to revolutionary actions are
investigated.Finally at the level of intermediary elements,
relative feeling of deprivation has been discussed as a
psycho-social factor and as an intermediary for previous two
levels.
ملخص الجهاز:
(Tilly,From Mobilization to Revolution:55-59) تیلی نظر خود را بیشتر بر مراحل پایانی انقلاب،یعنی سطح کارگزاران و بسیج سیاسی-که مستقیما در فرایند انقلاب نقش دارند-معطوف داشته است،اما او برای عوامل ساختاری و فرایندهای اصلی تغییر تاریخی نیز سهمی قائل است.
(هانتینگتون، سامان سیاسی در جوامع دستخوش دگرگونی:983) فرایند نوسازی در تحولات نظام اجتماعی ایران در سطح کلان(ساختاری)،نقش محوری داشته و زمینههای اجتماعی شکلگیری نارضایتی عمومی را فراهم ساخته است که در این مقاله به عنوان عامل تحولات ساختاری مورد بررسی قرار میگیرد.
فرایند نوسازی در ایران منشأ بسیاری از تحولات اجتماعی و اقتصادی بود که این خود زمینهساز شکلگیری نارضایتیهای عمومی شد.
فهرستی که«اوبر شال»از منابع به دست میدهد،شامل هر چیزی است:«از منابع مادی گرفته تا منابع غیرمادی مانند اقتدار،تعهد اخلاقی،اعتماد،دوستی،مهارت،عادات سخت کاری و جز اینها»(همان) (به تصویر صفحه مراجعه شود) بررسی علل بلندمدت؛عوامل ساختاری: مدرنیزاسیون در ایران(دوره محمد رضا شاه) به لحاظ نظری،ایران برنامههای توسعه اقتصادی خود را براساس نظریه مدرنیزاسیون بنا نهاد؛نظریهای که به عنوان یک مدل اقتصادی و فرهنگی برای توسعه در سالهای بعد از جنگ جهانی دوم مطرح شده است.
تعصب رژیم در تقلید از الگوهای فرهنگ غرب و بسنده کردن به مظاهر تمدن،نفی غیرنقادانه سنتها و ارزشهای جامعه از سوی رژیم،بیاعتنایی شاه به مقام مرجعیت پس از رحلت آیت الله بروجردی،تصویب لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی،حمله به مراکز دینی و حوزههای علمیه،رواج الگوهای فرهنگی غرب،گسترش مراکز فحشا و مشروبفروشیها و قمارخانهها،تغییر تقویم هجری به تاریخ شاهنشاهی،مسئله کاپیتولاسیون و برتر شمردن عناصر بیگانه و ایرانیان غیرمسلمان بر ایرانیان مسلمان، حمایت از رژیم اشغالگر فلسطین،گسترش مراکز وهابیت،نبود آزادی و عدم مشارکت مردم در قدرت و نیز آمرانه بوده فرایند توسعه اقتصادی،جملگی از عواملی بود که با ارزشهای ملی جامعه همخوانی نداشت.