ملخص الجهاز:
"نمیتوانم بگویم که ایشان اختصاصا در زمینههای مذهبی چقدر مطالعه داشت، ولی هر موضوعی را که لازم بود در زمان از آنها ***در سال 34 حزب زحمتکشان ایران در دفاع از آیت الله خمینی جزوهای را چاپ کرد که خیلی صدا کرد، چون ساواک بردن اسم امام را قدغن کرده بود که نوشته یا گفته شود و حتی منبریها به صورت کنایه اسم ایشان را میبردند.
وسط کار دکتر بقائی بلند شد و روکرد به من و آیت و یک نفر دیگر که شاید سعید پارسی بود و گفت:«شما رفته و کوشش کرده بودید که بین من و آقای خمینی ملاقاتی انجام شود؟»گفتم: من چنین کوششی نداشتم.
دکتر بقائی و مرحوم دیوشلی از این مطلب مطلع شدند،چون اعضا در همه حوزهها وقتی از مطالبی مطلع میشدند،هم باید مینوشتند و اطلاع میدادند یا گاهی مطالبی که آیت میگفت در گزارشات حزبی نمیآمد که این خودش تردید ایجاد میکرد و از ایشان توضیح خواستند که ظاهرا ایشان بعد از این توضیحات،نامهای را به بقائی نوشته و موانع موجود بر سر راه حزب را توضیح داده بود.
مگر ذهنیتش به دکتر بقائی تغییر کرده بود که به بدیهایش اشاره کرد؟ یکی از بدیهای دکتر بقائی از نظر آیت شاید یکی این بود که فکر میکرد او مذهبی عبادی نیست، ولی دکتر بقائیای که من همیشه کنجکاو بودم و میشناختم،واقعا به امام حسین(ع)خلوص داشت و بعضی جاها هم گفته است که من سه نفر را به رهبری قبول دارم:ارسطو،امام حسین(ع)و گاندی که آنها را تحسین میکنم و در سیاست از آنها درس میگیرم و به خدا هم اعتقاد قلبی داشت."