ملخص الجهاز:
مفروض اساسی آنها بر این است کهمقاومت جزو ذات نظام سرمایهداری است و باگسترش آن افزایش پیدا میکند،منتها در هردورهی زمانی اشکال خاص خود را دارد و درعصر جهانی شدن نیز این نکته صادق است.
لذا برای جلوگیری از غلبهتمام و کمال ساختارهای نظام سرمایهداری بایدمردم را وارد اقتصاد سیاسی بین المللی کرد،زیراجهانی شدن باعث میشود تا مردم آنچه را درگذشته به لحاظ اجتماعی کسب کردهاند،ازدست بدهند که این امر حتی دولتهای رفاه راهم تهدید میکند.
گرچه تلاش میتلمان و چین در این مقاله بر ایناست که مقاومت در عصر جهانی شدن راتئوریزه کنند،اما به نظر میرسد که در تلفیقنظرات سه اندیشمند،چندان موفق نبودهاند،زیرا از چارچوب آنها معیار خاصی برای تفکیکمقاومت از قدرت استخراج نمیشود.
ایناستراتژی گامی مهم در مقابله با تأثیرات غیر ملی کردن (gnizilanoitan-ed) جهانی شدن ونیز حفظ پایههای صنعتی کشورهاست،امااستفاده گسترده از این استراتژی،تجارت آزادرا تضعیف میکند و در بعد داخلی نیز باعثتغییر جهت دولت از مداخله اجتماعی تقاضامحور به سمت ابتکار عملهای عرضه محورمیشود.
از آنجا که در عصر جهانی شدن عملکردرهبران دنیا برای اساس شاخصهای اقتصادینظیر رشد اقتصادی،بیکاری،نرخ تورم و نظایراینها سنجیده میشود و سیاستمداران برایعمل به وعدههای خود در این زمینه نیازمندجذب سرمایه خارجیاند و این کار مستلزمکاهش هزینههای دولتی و کاهش کسریبودجه است،در نتیجه دولتها در این مورد دونوع استراتژی اتخاذ میکنند: 1)ابتکار عملهای عرضهای (ediS-yippuS) نظیرایجاد زیرساختهای فیزیکی،کاهش هزینهمبادلات،حمایت از حقوق معنوی،سرمایهگذاری بر روی سرمایه انسانی و نظایراینها؛ 2)کاهش عملکردهای تقاضایی و نیز مداخلاتدولت،آن هم به این دلیل که گفته میشود حجمزیر دولت عامل اصلی بحرانهای اقتصادی است.