خلاصة:
جریان روشنفکری دینی یکی از جریانهای فکری تا حدی تأثیرگذار معاصر میباشد و با وجود طیفهای مختلف روشنفکری،میتوان جنبههای مشترکی نیز در این میان پیدا کرد. یکی از شخصیتهای این جریان آقای مصطفی ملکیان است.این مقاله با رویکرد تحلیلی و بررسی اسنادی،درصدد بررسی دیدگاههای مصطفی ملکیان است.ابتدا تلاش شده است تا اجزای مختلف اندیشه وی با مراجعه همدلانه به آثار وی بازخوانی شود.سپس نویسنده، با اندکی تحلیل و بررسی،با نگاهی نقادانه دیدگاه خود را درباره اندیشههای ایشان بیان کرده است. اما از آنجا که در این نوشتار نمیتوان به همه ابعاد اندیشه ایشان اشاره کرد،به ناچار برخی وجوه مهمتر بررسی شده است.اصلیترین دیدگاه ایشان در نظریه عقلانیت و معنویت ارائه شده است.این نظریه نوعی وحدتگرایی تکثرخیز است که به صورتی حداقلی به مسائل معنوی نگریسته و عقلانیت مدرن را پایه اصلی کار خود قرار داده است. یک ویژگی این نظریه،نوعی معنویتگرایی است که وجوه مشترکی با دین دارد،دین نیست،مخالف آن هم نیست،اما همه وجوه آن را نمیپذیرد.این نظریه،مهمترین وجه دین،یعنی تعبد،را انکار میکند.
Religious intellectual trend is one of the contemporary thinking trends، which is influential to some extent. Although there are different trends of intellectualism، some commonalities can be found among them. Mr. MostafaMalekian is one of the figures of this trend. The present paper tries to investigate his viewpoints، using an analytical approach and documentary study. First، it has tried to review different components of his thoughts through friendly and unanimous reference to his works. Then، it has critically explained the writer's own views on his thoughts، using a little analysis and investigation.
However، since this paper cannot include all aspects of his thoughts، there was no choice but to study more important aspects. His most important viewpoint has been discussed in the theory of "rationality and spirituality". This theory is a kind of pluralistic monism which studies spiritual matters minimally and relies basically on modern rationality. One of its features is a kind of spiritualism which has commonalities with religion. Spiritualism is neither religion nor against it، but does not accept its all aspects. This theory denies the most important aspect of religion، i.e. service of God.
ملخص الجهاز:
"او چند ویژگی ایران امروز را مشوق خود برای طرح و تعقیب نظریهء معنویت و عقلانیت میداند:اول،تفسیر بنیادگرایانه از اسلام که طرفداران زیادی نیز دارد؛دوم،روحیهء تقلید و تلقین و استدلالگریزی که منشا جزم و جمود است؛سوم،تفسیر نادرست از خود و دیگری که خودشیفتگی و پیشداوری منفی نسبت به دیگران و نوعی غیریتپروری را موجب شده است؛چهارم،سیاستزدگی و اعتقاد به اصالت سیاست و پنجم،رواج مادیت اخلاقی(نه مادیت فلسفی)به گونهای که در رفتارها-نه باورها-به گونهای هستیم که گویی هیچ معنویت و روحانیتی در کار نیست و هرچه هست،ماده است و دنیا.
به آنها گفته میشود در ارزیابی اندیشهها به استدلال توجه کن و در فهم کارآمدی روشها به هدف بیندیش و تناسب راه و هدف را ملاک قرار ده و بدان که این جهان نه آنچنان است که اول مینمایاند،بلکه ورای آن چیزهایی وجود دارد که رازآلودند و در حد فهم بشر نیستند و تو برای دستیابی به زندگی آرمانی،باید از خود آغاز کنی.
راهنمایی عملی این پروژه برای ادارهء اجتماع این میشود که ابتدا تکتک افراد را معنوی و عقلانی کنید،آنگاه نتیجهء عقلانیت جمعی آنها هرچه بود،برای اجتماع خوب است؛اما آیا چنین مدینهء فاضلهای پدید میآید؟کجا و چگونه؟این همان مدینهء موعودی است که ادیان وعده دادهاند و ایشان آن را نفی میکنند.
با معیار آقای ملکیان که گفتند هرچیز را که مطلق کردید،او را خدا کردهاید،باید گفت این یک بتپرستی بزرگ است؛اما باید توجه داشت که میتوان هم با تمسک به اصول عقلی و هم با توسل به آموزههای دینی نشان داد که فرمان بردن از خدا، هیچ تعارضی با«خودفرمانروایی»-آنجا که مراد از«خود»خود متعالی و علوی باشد- ندارد؛آنچنانکه به درستی گفتهاند:«العبودیهء جوهرهء کنهها الربوبیه؛بندگی خدا گوهری است که کنه آن،نوعی ربوبیت و فرمانروایی است»."