خلاصة:
در این مقاله،رویکرد فرهنگستان علوم اسلامی به«علم دینی»به اجمال معرفی شده است. همچنین یکی از اصلیترین مبانی آن،که در ادبیات معرفتشناسی و فلسفهء علم با عنوان «ارادهگرایی»شناخته میشود،با روش تحلیلی بررسی،و به برخی از اشکالات وارد بر آن، پاسخ داده شده است.در نهایت،برخی از نکات مبهم و لوازم منطقی نادرست آن و ضعف در ادلهء رد واقعگرایی،عدم توصیف و تبیین دقیق رویکرد ضد واقعگرایی و بیتوجهی به لوازم آن و همچنین ناسازگاری این نظریهء از حیث واقعگرابودن،تحلیل شده است.
The present paper briefly introduces the approach of the academy of Islamic sciences to "religious science". One of its most basic foundations، which is called "voluntarism" in the literature of epistemology and philosophy of science، has been investigated and the doubts raised about them have been resolved. Finally، some of its ambiguous points and wrong logical requirements، weakness in providing arguments against realism، its lack of giving a precise description of anti-realism approach and inattention to its requirements have been discussed and analyzed. Also، the incompatibility of this theory with respect to realistic tendency has been explained.
ملخص الجهاز:
"حال اگر هم رأی با میرباقری بپذیریم،ادلهء کافی برای اثبات واقعگرایی ارائه نشده است،یک پرسش بسیار اساسی میتوان دربارهء نظریه میرباقری مطرح ساخت و آن اینکه آیا میرباقری به لوازم و تبعات غیرواقعگرا بودن نظریهء خود پایبند است و میپذیرد که همهء علوم و باورهای ما تحت تأثیر ارادهء ما قرار دارند و هدف آنها نه کشف واقع،که تحقق ارادهها و خواستههاست؟ واقعگرایی یا ابزارگرایی در اعتقاد به وجود خداوند بحث در این بخش با این فرض آغاز میشود که ما مبنای میرباقری را مبنی بر غیر واقعگرا بودن علوم و معارف بشری پذیرفتهایم،اما آیا میرباقری به تمامی لوازم این باور پایبند است؟به بیان دیگر،کسی که معتقد است هیچیک از علوم،اعم از محض و کاربردی، ناظر به کشف واقع نیستند و صرفا ابزاری برای تحقق ارادهها و انگیزههای افراداند،دربارهء باور به وجود خدا و علم نسبت به صفات الهی چه موضعی اتخاذ میکند؟آیا اینها را نیز ابزاری برای تحقق یک نوع خاص اراده و انگیزه و نه ناظر به حقیقت و واقعیت میداند؟ اگر چنین است،چگونه باید خواستار چیزی شد که در حقیقت وجود ندارد؟چگونه باید از مال و جان و خواستههای خود برای چیزی که وجود خارجی ندارد،گذشت؟به نظر میرسد،اراده و انگیزهء دینی وقتی میتواند کارآیی داشته باشد که متناظر با یک موجود حقیقی باشد،نه یک موجود خیالی."