ملخص الجهاز:
"ازآنجاییکه محسن قلم خوبی داشت و دیگر،نوشته هایش در کیهان کاریکاتور جایی برای خودم باز کرده بود از او خواهش کردم،محسن هم مثل همیشه صمیمانه پذیرفت،اما گفت یک مسافرت پیش رو دارد و باید به قرقیزستان برود،و گفت که مقاله را تا یک جاهایی پیش میبرد و ادامه کار را به بهزاد ریاضی محول میکند.
مرتضی آذرخیل آخرینباری که محسن رو دیدم در سفر مهاباد بود که داشتیم از عروسی سیوان بر می گشتیم چند روز بعدش بهم زنگ زد و گفت که بیشتر دور هم جمع بشیم و همیدگر و ببینیم منم طبق عادت همیشگی گفتم:باشه حتما...
توی پوستر گروه همیشه اسمشو آخر از همه میزدیم،اونم به شوخی به این قضیه اعتراض میکرد،توی پوستر هشتمین نمایشگاه از اینکه اسمش سومین نفر بود کلی باز هم به شوخی خوشحال میکرد، خیلی هم از طراحی پوستر راضی بود به منم انرژی میداد میگفت:پوستر در حد بینالمللی دیزاین شده..."