ملخص الجهاز:
"3-ماهیت انتقاد تئوریک انتقاد به معنای تحقیق ادبی فقط طرق و راههای تکامل ادبی را در زمانهای گذشته تتبع میکند ولی وظیفهء انتقاد تئوریک یافتن طرق جدید تکامل،و نمایاندن معایب و محاسن یک اثر ادبی و کلیهء ادبیاتی که در یک جهت سیر کرده است به منظور اصلاح آن میباشد؛و همچنین تعیین موضوعهایی که باید مورد بحث قرار گیرد،بدین معنی که تعیین مجموعهء افکار و منظومههایی که باید در هردوره در ادبیات منعکس و پیروی بشود از وظایف اساسی آن است.
انتقاد سنجشی و تفسیری مخصوصا در مواردی که مربوط به آثار نویسندهء معاصر باشد،در تعیین محاسن و معایب به خود نویسنده هم کمک میکند،و باید تصدیق نمود که این کار برای هرنویسنده،حتی بزرگترین نویسندگان نیز بسیار مفید است،زیرا تجربه و قوانین روانشناسی تا حد کافی ثابت کرده است که مؤلف نمیتواند کاملا بیطرفانه دربارهء تألیف خود قضاوت نماید،ولو به این مناسبت که چون آنچه را که قصد داشته است بیان کند کاملا در نظر و ضمیر خویش حفظ کرده،فاقد تشخیص کامل و دقیق حد فاصل بین تخیل خود و بیان آن میگردد و بیاختیار چیزهایی را که منظور داشته،ولی عملا نتوانسته8 است بیان کند،در مخیلهء خود بر آنچه در حقیقت نوشته میافزاید،و اثر را کامل فرض میکند.
بنابراین با تصریح و تعیین وظیفهء قاطع انتقاد،باید تذکر بدهم که اولین وظیفهء اساسی آن،که شاید در عین حال نتیجهء باقی وظایف آن هم باشد عبارت است از ایجاد وسیلهء بسط و توسعهء رآلیسم واقعی در ادبیات ایران که تمام اشکال و انواع آن به منزلهء سبک اساسی ادبی شمرده میشود،و در درجهء اول این عمل باید در نثر بدیع،اعم از تألیفات بزرگ یعنی رمان،یا آثار کوچک یعنی داستان و نوول اجرا گردد."