خلاصة:
عقد استصناع عقد مستحدث و جدیدی نیست، بلکه از گذشتههای دور این عقد مطرح بوده و فقیهان بزرگوار، بعضی از احکام فقهی آن را نیز مطرح کردهاند. شیخ طوسی در الخلاف و المبسوط، شافعی درالأم و سرخسی در المبسوط، عقد استصناع را مطرح و دربارهی جواز یا عدم جواز آن مباحثی را آوردهاند. گرچه موضوعات مورد استصناع در گذشته، محدود و فقط شامل سفارش ساخت اشیایی نظیر چکمه، کفش، ظروف چوبی و رویی و آهنی و... بوده است. در این مقاله پس از بیان معنای استصناع، ماهیت عقد استصناع به عنوان یک قرارداد مستقل شناسایی شده و بعد از معرفی اوراق بهادار استصناع، موضوعات و روابط فقهی و حقوقی در دادوستد بورس، پیوندهای نهادها و روابط موجود در قرارداد استصناع با روابط و موضوعات ابواب متناسب فقهی از نظر تطبیق شرایط بیع در آن و یا شرایط کلی معاملات، مورد بررسی فقهی قرار گرفته است و راه کارها و ابزارهای فقهی جهت تصحیح برخی چالشهای فقهی آنها نیز، ارائه گردیده است.
ملخص الجهاز:
"بنابر این در مورد استصناع در یک جمع بندی کلی می توان گفت: استصناع قرارداد سفارش ساخت بین دو شخص، اعم از حقیقی و حقوقی مبنی بر تولید کالایی خاص یا اجرای پروژهای با ویژگیهای مشخص در آینده است که سفارش گیرنده (پیمانکار) در ازای گرفتن بهای آن در زمان توافق شده که بخشی از آن به صورت نقد و بخشی از آن به صورت اقساط و به تناسب پیشرفت فیزیکی کار باشد، متعهد میشود مواد اولیه و کالاهای مورد نیاز پروژه را خود تهیه کند و در زمان مشخص، کالا یا پروژهی مورد نظر را به سفارش دهنده تحویل دهد.
ب)دیدگاه فقهای معاصر آیت الله شاهرودی در مورد ماهیت استصناع چنین مینویسد: «اگر معامله را به عنوان بیع سلف منعقد نمایند؛ یعنی جنسی را با شرایط و صفات خاص خریداری کند و بعد از مدتی معین تحویل خریدار بدهد، بیع سلف لازم میباشد و تابع احکام آن است، منجمله باید تمام ثمن را خریدار به فروشنده بدهد و سپس میتواند با توافق دو طرف به عنوان وثیقه، مقداری از آن را برگرداند و نزد خود نگه دارد و اگر مرادش از خود خریدار باشد، معامله اجاره میباشد؛ یعنی طرف قرارداد، اجیر در ساختن آن شی است و این تابع شرایط و احکام اجاره میباشد؛ یعنی اگر شرط کرده کار توسط طرف قرارداد باشد نه دیگری، نمیتواند اجیر کار را به دیگری واگذارد و اگر بگوید هر که برای من این شی را بسازد یا بیاورد یا بدهد، جعاله میباشد و تابع احکام آن است (هاشمی شاهرودی، 1378ش، ص12)."