خلاصة:
اگر در صدق اعتقادات دینی دچار شک شویم، در عمل بین دین داری و بی دینی، باید کدام یک را انتخاب کنیم؟ پاسکال، با توجه به منافع احتمالی بی شماری که در دین داری وجود دارد، به لزوم دین داری رای می دهد. در نقطه مقابل، طبق مبنای قائلان به اصل برائت و تعمیم متعلق شک آن که شامل شک در اعتقادات هم بشود، دین داری الزامی نیست. به نظر می رسد با توجه به تنوع ادیان و تعارض احکام و عقاید آنان که هر یک دیگری را بر باطل می-داند، به هنگام شک در حقانیت یک دین از بین ادیان، نه تنها عقل به برائت حکم می کند بلکه احتیاط در بی طرف ایستادن است. تنها راه درست، تاکید بر عقل نظری و اثبات عقلی متعلقات ایمان است.
ملخص الجهاز:
"برهانمعروف پاسکال ناظر به لزوم دینداری در فضای شکآلود است؛یعنی شک در اینکه آیاواقعا خدا و آخرتی وجود دارد یا نه؟از سوی دیگر،در کتب اصول فقه به این بحثپرداختهاند که اگر بعد از جستوجو در ادله برای یافتن وظیفۀ عملی به نتیجهای نرسیدیم،در عمل چه باید کرد.
نکتۀ دوم اینکه اگر سخن پاسکال را چنین اصلاح کنیم که مؤمنان نیز از نعمتهای دنیوی بهرهمند میشوند و خود را از همهچیزمحروم نمیکنند؛محدودیتهایی که دین برای آنان قرار داده اندک است و چندان شرایطسختی برای آنان به وجود نمیآورد،در این صورت میتوان گفت که در صورت باخت دراین شرطبندی،چیزی از دست نرفته یا چیز اندکی از دسته رفته است؛یا حداقل میتواناین سخن را در مورد ادیانی صادق است که بهره بردن از نعم معمول الهی را مجاز میدانند.
اما اگر با رویکرد پاسکال به قضیه نگاه کنیم،باز به نظر میرسد نمیتوان الزامی را دراین مسئله اثبات کرد؛زیرا اگر متعلق شک ما در نفع یا ضرر امروی باشد که از موجود ذیشعوری نباشد،در اینجاعقل به گونهای حکم میکند؛و اگر متعلق آن نفع و ضروری باشدکه از طرف یک موجود ذی شعور و حکیم و عادل(صفاتی که ادیان برای خداوند قائلهستند)باشد،در این صورت عقل ممکن است به گونۀ دیگری حکم کند.
هر چند دانشمندان علماصول بحث برائت را در باب احکام عملی فرعی دین اسلام مطرح کردهاند،ولی باتوجه بهرویکرد آنان،میتوان رأی آنان را به هنگام شک در اعتقادات هم استنباط کرد؛به اینصورت که اگر دادگاهی الهی برگزار شود،به استناد عدم وجود دلیل کافی برای اثبات اموراعتقادی،میتوانیم خود را تبرئه کنیم."