خلاصة:
شکاف موضوعی (Dichotomy) از جمله معضلات جدی در مطالعات باستان شناختی است؛ معضلی که بیش و کم، همه رشته ها و دانشهای انسانی و اجتماعی و تاریخی و حتی برخی از دانشهای طبیعی نیز با آن رویارویند. لیکن این معضل در باستان شناسی، به ویژه باستان شناسی پیش از تاریخ، دشواریهای عملی و ناکامیهای معرفتی دیگری را نیز در پی داشته است. آنچه اصطلاحا شواهد باستان شناختی اطلاق شده، یکسر صامت اند و مخدوش و شقه شده که می باید باستان-شناسانه، ساماندهی، مفصل بندی، پیکربندی، ترمیم، توصیف، تحلیل، تقریر، تفسیر، معناکاوی، بازنمایی، بازسازی و یا باز آفرینی مفهومی و ذهنی و مجازی شوند تا بتوان از پیکر مادی آنها نوعی آگاهی و معرفت باستان شناختی با همه محدودیت ها و نارسائی هایش برکشید؛ معرفتی که چندان بی ربط و فارغ ازانطباق نسبی با رخدادهای گذشته نباشد. نوشتار حاضر با دامن زدن به مسئله مهم و کلیدی سبک و نماد، سعی می ورزد امکان یا عدم امکان دستیابی به چنین هدف و مقصدی را در پژوهشهای باستان شناسی مورد بررسی و ارزیابی قرار دهد.
بقایای باستان شناختی، هنگامی که در چارچوب روش شناسی اصولی و متناسب با نوع موضوعات مورد مطالعه، تحلیل و معناکاوی و تفسیر بشوند این امکان وجود دارد که بتوان به وساطت آنها پلی به سوی سامانه های ادراکی و کنشهای ذهنی و رفتارهای مفقود و متروک جامعه ها و جمعیت های گذشته زد. به همین دلیل نیز در نوشتار حاضر، سبک ونماد راهمچون پلی میان شواهد یا داده های مشهود باستان شناختی و ادراکات ورفتارهای منجمد گذشته به عنوان موضوع محوری بحث برگزیده ایم.
ملخص الجهاز:
"شاخصهای فرهنگی جهان شمول زیادی در جوامع بشری تشخیص داده شده که در این میانبه وابستگیهای میهنی یا میهندوستی و وجود معیارهایی برای مالکیت و رعایت مقررات به منظور صیانتاز مالکیت،و تمایل مردم به رتبهبندی خود و دیگران برحسب توانمندیهای اجتماعی و جسمانی همگام باآنها،و به طور کلی فرآیند کنشهای ادراکی بشر که طی زمان تطور و تحول میپذیرند و در الگوهای مشترکادراکی و سامانههای ارتباطی باز نموده و بیان میشوند،میتوان اشاره کرد.
ستاری در دلالتهای شاخص باستانشناختی سبک وقتی سبک را چونان ابزار ارتباطی در فرایند کنشهای مهم ادراکی آدمی در تشخیص هویت خود و دیگری درمقام مقایسه میپذیریم سؤال اصلی که در اینجا مطرح میشود این است که دلالتها و مصادیق آن در عرصۀمطالعات و مشاهدات شواهد باستانشناختی چه و چگونه است؟برای مثال آیا وجود«سبک»و نوعی کنش وتوانمایۀ نمادورزی در دست ساختههای تراشههای سنگی را میتوان به عنوان نخستین کاربرد نماد توسط نیاکانکهن انسان پذیرفت؟ (Chase,2003,p.
فقط هنگامی که انسانها از توانایی برگرداندن وترجمۀ اندیشههای انتزاعی خود توسط زبان برخوردار شدند،به این امر پی بردند که رسانههای دیگری نیز وجوددارد که به وساطت آنها میتوان افکار و اندیشههایی را که بازنمایی نمادین فرهنگ مادی را شامل میشوند تنظیم،و بیان کرد.
Archaeology and Cognitive Science;In Renfrew and Zubrow(eds),The Ancient mind: Cambridge University Press 32- Shanks,M&C."