خلاصة:
مقاله حاضر به بررسی عوامل و انگیزه های شکل گیری و توسعه دانشگاه ها و موسسات آموزش عالی غیردولتی- غیرانتفاعی می پردازد. در سال های گذشته، بخش آموزش عالی ایران، شاهد گسترش کمی دانشگاه ها و مشارکت گسترده بخش غیردولتی در حوزه آموزش بوده است. به عبارت دیگر، تحولاتی در ساختار آموزش عالی ایران صورت گرفته که تا حدودی چهره آن را تغییر داده است. یکی از این تحولات، افزایش نسبی و قابل توجه سهم بخش خصوصی یا غیردولتی در آموزش عالی ایران بوده است. بدین معنی که در سال های گذشته، از یک سو شاهد تاسیس دانشگاه های غیرانتفاعی از سوی اشخاص حقیقی در قالب هیات موسس بوده ایم و از طرف دیگر، درصد قابل توجهی از جوانان متقاضی آموزش عالی، با هزینه شخصی در دانشگاه های غیرانتفاعی مشغول به تحصیل شده اند. به این ترتیب، اندکی از فشار بار مالی و اجتماعی بر روی دولت کاسته شده و شهروندان عرضه کننده و تقاضاکننده آموزش عالی آن را به دوش کشیده اند. در این مقاله، با استفاده از داده های تجربی حاصل از پیمایش، علل و انگیزه های پیدایش و گسترش آموزش عالی غیرانتفاعی در ایران بررسی شده است. جامعه آماری تحقیق، موسسان دانشگاه های غیرانتفاعی در ایران و دانشجویان شاغل به تحصیل در دانشگاه های غیرانتفاعی استان مازندران بوده اند. نتایج تحقیق ضمن تایید نتایج برخی پژوهش های میدانی گذشته و نظریه های به خدمت گرفته، حاکی از آن است که مهم ترین عوامل و انگیزه های گسترش آموزش عالی غیرانتفاعی یا خصوصی در ایران عبارت اند از فشارهای اجتماعی، نیازهای حرفه ای و اقتصادی جامعه ، نابرابری بین عرضه و تقاضای آموزش عالی، تقاضامحور شدن آموزش عالی، گوناگونی تقاضا، عقلانی شدن تقاضاها و غیره.
ملخص الجهاز:
"خصوصا اینکه چگونه ممکن است اعتماد بین شخصی(نوعی از اعتماد که به احتمالزیاد در بیشتر جوامع یافت میشود)به اعتماد اجتماعی که حالتی انتزاعیتر دارد تبدیل شود.
بدین ترتیب اعتماد بنیادین یا امنیتوجودی،پایهای برای دیگر انواع اعتماد فراهم میسازد و اگر کسی فاقد این نوع اعتماد باشد،انتظار نمیرود که به دیگر افراد اعم از آشنایان(اعتماد بین شخصی)،غریبهها(اعتماداجتماعی)یا اقشار و سازمانها(اعتماد نهادی)اعتماد کند.
بدین ترتیب در نظر افه نهادها در تبدیل و گسترش اعتماد بین شخصی بهاعتماد اجتماعی دخیلاند؛چون نمایانکنندۀ ارزشهای ویژهای هستند و عملکرد آنها بهگونهای است که دلیل و انگیزۀ وفاداری و اطاعت از این ارزشها را فراهم میآورند.
بهطور خلاصه،اعتماد اجتماعی از انتزاعیترین انواع اعتماد است و برای شکلگیری وگسترش آن لازم است ابتدا کنشگران بر اساس تجربیات دوران کودکی خود دارای میزانی ازاعتماد بنیادین یا امنیت وجود باشند،سپس به والدین و پس از آن به دیگر نزدیکان خوداعتماد بورزند(اعتماد به خانواده)،آنگاه احتمالا اعتماد به دوستان و همانطور اقوام و خویشانشکل میگیرد.
همانطور کهفوکویاما در مورد نقش مذهب پیوریتنها در گسترش سرمایهداری از وبر نقل میکند،اهمیتاین مذهب نه به دلیل سفارش آن به صداقت و درستی با گروه خود(اعتماد بین شخصی)است،بلکه به این دلیل است که این مذهب سفارش میکند با همه(اعتماد اجتماعی)بهدرستی رفتار کنید1(فوکویاما،1385).
چنانکه در بخش نظری بیان شد،بر اساس نظر افه،دلیل اینکه برخی به هیچکس اعتمادنمیکنند این نیست که دیدهاند که همه شایسته اعتماد نیستند،بلکه بدین دلیل است کهناتوانی نهادها را در اجرای نقش سازنده و نظارتی خود مشاهده کردهاند."