ملخص الجهاز:
"اینداوریهای پیشینی نه تنها پیش از انقلاب آسیبهای جدی برکیفیت جریان روشنفکری ایران وارد آورد و روشنفکران را درتنگناهای نظری و عینی و ذهنی قرار داد بلکه هنوز هم کمابیشروشنفکران ایرانی گریبان خود را از این آسیب نرهاندهاند.
برای نگارنده اسامی روشنفکران وایدههایی که مطرح میکردند در سالهای پنجاه همان قدر ملموس وآشنا و اثرگذار به نظر آمد که اسامی و آرای بعضی روشنفکران مرجعموردنظر دیگر تاریخنگاران روشنفکری ایران مثل شریعتی وشایگان و جلال آل احمد آشنا و اثرگذار بودهاند.
اما اکنون برای ایرانی امروزی که پیگیر مطالعات روشنفکری وتاریخی و فرهنگی است،این پرسش به میان آمده است که«مسئلۀایرانی»در طول این چند دهه که به حدود یک قرن میرسد،از نظر&%26007KHJG260G% روشنفکران ایرانی همان زمانها،چه بوده است؟آیا مسئلۀ ایرانیپوست سیاهی بود که امه سزر به عنوان الگوی مقاومت و دانایی ازمتن جامعۀ سیاه در انداخت؟شاید مسئلۀ او با الگوی امریکای لاتینو از طریق جنگهای چریکی منظم و نامنظم قابل حل شدن بودهاست.
مسئلۀ ایرانی شبیه کدام یک از مسئلههای جهان سومی بودهاست که یک الگوی واحد به نام الگوی جهان سوم نیاز داشت؟و سؤالجدیتر اینکه چرا جنگهای چریکی امریکای لاتین و بازگشت بهخویشتن جهان سومی آن همه برای روشنفکر ایرانی جلا و جلوه دارداما از الگوی مبارزۀ منفی و مقاومت منفی گاندی استقبال نمیشود وبه حد یک الگوی همگانی در نمیآید،درحالیکه هند همچونایران کشوری با روحیۀ مذهبی و وجدان مذهبی است و شباهتهایزبانی و فرهنگی و تمدنی ایران با هندی بسیار بیشتر است.
در این چرخههای مکرر به روشنی معلومنمیگردد که مسئلۀ ایرانی چه بود که روشنفکران نتوانستند میانمطالباتشان و آن الگوی موردنظر نسبت مورد توافقی برقرار کنند وبراساس آن،طرح روشنفکرانۀ نظریشان را برای اصلاح جامعهمطابق با آن مطالبات عملی سازند."