ملخص الجهاز:
"و هنگامی که نظر اقتصاددانان بالابردن سطح اشتغال موجود و رساندن آن بحد معینی باشد تنها صنایع تبدیلیمورد توجه قرار میگیرد و بیشتر بر اینگونه صنایع تکیه میشود زیرا اینرشته فعالیت صنعتی سهم عظیمی از سرمایهگذارای جدید را بخود جلبمینماید ولی نباید فراموش نمود که این اصل همیشه و در همهجا صحیحنبوده بلکه رشتههای دیگری ازجمله توسعه کارهای ساختمانی و کشاورزینیز میتوانند نقش عمدهای در فراهم آوردن امکانات شغلی برای بیکاران ونیمهبیکاران ایفا نمایند.
ضمنا باید خاطرنشان ساخت که یک اقتصاد جدید برای پشتیبانی وکمک به صنایع تبدیلی احتیاج عظیمی به حد اقل فرعی زیرسازی اداری(تجاریدولتی،سایر خدمات)دارد بعبارت دیگر ممکن است قویا رابطهی فنی وثابت بین مشاغل و حرف مربوط بصنایع تبدیلی و خدمات مربوط به سایرسکتورها وجود داشته باشد و تثبیت این رابطه سبب ایجاد امری میگردد که«آثار بنیانی»نامیده میشود این دو گونه اثر برای تعیین پدیدههای فوق-الذکر بسیار ضروری است هرچند اهمیت آنها بعنوان عاملی دینامیک ممکناست یکسان نباشد بعقیده ما عامل ذهنی در غالب اقتصادهای در حال رشد وتوسعه میتواند نقش عمدهای در افزایش تولید صنعتی داشته باشد،البتهاینامر مطلقا بدان معنی نیست که تقاضا نتواند نقشی داشته باشد بلکه بایدگفت این امر اصولا کلید رشد اقتصادی بشمار میرود.
ایجاد ثبات و روابط بین اشتغال در صنایع تولید و سکتور درجه سومبدون توجه به حجم استفاده از سرمایه و نیروی انسانی در صنایع تبدیلی ممکننسبت فرض کنیم حکومتی مقرر دارد که هر کار خانهای بایستی فورا تعدادافراد خود را دو برابر کند مسلما اینامر سبب افزایش تقاضای کارگر جدید در تجارتو خدمات نیز میگردد ولی چون بازده تولید احتمالا تقلیل شدیدی را نشانخواهد داد محصول صنایع تبدیلی و همچنین تقاضای کارگر بنحو بسیارجزئی افزایش خواهد یافت."