ملخص الجهاز:
"همچنانکه سابتلنی2اشاره کرده است: «آنچه که پژوهشهای اسلامشناسی شوروی-که بهطور عمده به منظور فراهم کردناطلاعات پایه برای تبلیغات ملحدانه و برمبنای کارهای قومنگاران و جامعهشناسان تهیهمیشد-از آن به عنوان بازمانده عمل و عقیده اسلامی یاد میکنند،در پژوهشهای غربی-که با کارهای مورخان و دانشمندان سیاسی تحت سلطه قرار گرفته-بهطور کنایهآمیزی بااستفاده از همان منابع شوروی،عموما به عنوان دلایل ماهیت محافظهکارانه و عمیقاریشهدار سنتهای اسلامی در آسیای مرکزی تفسیر شدهاند.
میزان نقشی که اسلام در توسعه سیاسی هریک از دولتهای جدید آسیای مرکزی باز میکند خارج از موضوع این مقاله است و بیان آن نیز بسیار مشکلاست.
نقش مطبوعات در حال چاپ و بهطور کلیادبیات به عنوان ابزاری برای بیان هویتهای فرهنگی و مذهبی در خلال دورههای حکومتاستعماری-همانگونه که در مثالهای اصلاحطلبی،هویتجویی،ملیگرایی و جنبشهای مخالفدر آسیای مرکزی،هند و خاورمیانه در قرن نوزده و بیست توضیح داده میشود-بخوبیشناخته شده است.
بههرحال،در هر صورت نتیجه تحول این دولتها&%00426GAMG004G% (تجدید حیات فرهنگی که شامل بیان هویتهای ملی،قومی و مذهبی میشود)فرایندی راتشکیل میدهد که هرچند ممکن است آهسته و خستهکننده باشد،اما محصول اجتنابناپذیررژیمهای پس از شوروی است و سنتهای اسلامی بومی،که بخشی از میراث فرهنگی مسلمانانآسیای مرکزی را تشکیل میدهد میبایست یکبار دیگر،نه در چارچوب مجادلات پژوهشگرانشوروی یا غربی،بلکه در چارچوب جوامع خاص آسیای مرکزی که این سنتها متعلق به آنهاهستند،مورد بررسی قرار گیرد.
با این حال میتوان استدلال کرد که دولتهایپس از شوروی در آسیای مرکزی از زمانی که این تجدید حیات نه تنها به بیان تازهای از هویتهاپرداخت بلکه یک فرایند گستردهای از تجدید ساختمان در زمینه شبکههای بنیادی آموزشی ونهادی-که چهارچوب جوامع اسلامی را مهیا میساخت-وارد نمود،یک مورد منحصر به فردهستند."