ملخص الجهاز:
"نه تنها تجاوز کنفدراسیون خلقهای کوهنشین قفقاز ازحدود اختیارات یک سازمان اجتماعی(موجودیت پرزیدنت،پارلمان،دولت و غیره)بلکه خطریاست آن مبین بر مقابل هم قرار دادن منافع خلقهای منطقه با باقیماندن جمهوریهای شمالقفقاز در چارچوب روسیه و خللناپذیری مرزها بین این جمهوری موجب این تشنجات شد.
تکامل مناقشه بین روسیه و چچن به مرحلۀ«غیرفعالانه»و افت تشنجات بین قومی دراکثریت جمهوریهای شمال قفقاز به کنفدراسیون خلقهای کوهنشین قفقاز اجازه نداد که در نیمۀاول سال 1992 خود را به عنوان نیروی سیاسی بانفوذ منطقهای نشان بدهد.
شرکت فعالانۀ کنفدراسیون خلقهای کوهنشین قفقاز در مناقشۀ گرجی آبخازی(به عقیدۀناظران،حضور داوطلبان از کاباردا بالکاریا،قرهچای چرکسیا،آدیغه،اوستیای جنوبی،چچن وداغستان که سپس داوطلبان روسی از نقاط مختلف روسیه به آنها پیوستند،تا اندازۀ زیادی مانع از اجرای وظایف خود توسط نیروهای شورای دولتی شده بود)تشدید روحیات ضد روسی رابه دنبال داشت.
تعبیر دیگر تغییر نام سازمان موجود است:مطابق با آن کنفدراسیون میخواهد صفوفخود را از طریق حذف قزاقهای روس توسعه بدهد(البته،اگر قزاقها به این کار مایل باشند)و نیزعضویت نمایندگان برخی از خلقهای غیر کوهنشین شمال قفقاز را منعکس کند.
هنگامی که«برنامه توسعه ملل متحد»در سال 1992 با ایجاد دفاتری در 14 جمهوری تازهاستقلال یافته کار خود را[در این منطقه]آغاز کرد،با توجه به تنگناهای مالی موجود از کشورهایکمکدهنده و خصوصا در سازمان ملل متحد،از مشکلات عظیمی که در راه فعالیت آن وجود داشت،آگاهبود؛کار باید در منطقهای صورت گیرد که سازمان قبلا در آنجا هیچگونه فعالیتی نداشته و هزینه سنگینی کهکشورها باید بپردازند تا گذار به اقتصاد بازار با موفقیت صورت گیرد،چالش حمایت از ایجاددموکراسیهای نوپا را تشدید میکند."